امپایر مووی

۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

تیم برتون و جانی دپ اواخر با یک سریال سرد روبرو شده اند ، اما زمانی پیش آمد که این جفت شدن یکی از هیجان انگیز ترین سینماها بود. بنابراین هنگامی که آنها اعلام کردند که برای اقتباس از داستان کوتاه واشنگتن ایروینگ مجدداً با یکدیگر همکاری می کنند ، بیش از کمی هیجان در اطراف این پروژه وجود داشت ، بیشتر به این دلیل که این داستان با توانایی بارتون در ساخت عجیب و غریبانه جذاب شد. مشتاق و سرگرم کننده است.

این دقیقاً همان کاری است که بارتون با Sleepy Hollow انجام داد ، که به عنوان یک کار خیره کننده از whothy گوتیک است. بخشی از فیلم نامه های ترقه از هفت نویسنده آندرو کوین واکر - که داستان افسانه کوتاه و وحشیانه بی هدف ایروینگ را به یک رمز و راز قتل پیچیده تبدیل می کند که جرثقیل Ichabod Crane را به عنوان کارآگاه در شکار آنچه که به نظر می رسد قاتل سریالی است ، تبدیل می کند - تا حد زیادی از این تشکر می کند. . البته ، کرین در شهر Sleepy Hollow چیزی به مراتب شوم تر پیدا می کند و یک دپ که هرگز بهتر نمی شود با عملکردی که بین جذابیت های ناخوشایند ، اعتماد به نفس دلپذیر و اضطراب عصبی ایجاد می کند باعث می شود تا بیننده ها را به سمت ناشناخته های ناشناخته بکشاند.

همراه با یک حسن نیت تصویری بسیار زیبا از Emanuel Lubezki ، و نمایش های فراموش نشدنی از Christina Ricci و Christopher Walken ، Burton و خدمه کلاسیک ایروینگ را به یک خیال انگیز وحشتناک و گوتیک تبدیل می کنند که به عنوان اوج سلسله سینمایی Burton / Depp است.

جان سالم به در بردن
هنوز هم از Bringing Out the Dead

شانس این است که در اکثر سال ها تصویری از مارتین اسکورسیزی که عنوان "سال عالی برای فیلم ها" را نشان می دهد ، پیدا کنید. این لیست کاملاً شامل 1976 و اولین شاهکار رسمی اسکورسیزی ، راننده تاکسی با نام پل شرودر است. بدون شک این شامل 1980 و دومین همکاری این زوج در Raging Bull و همچنین 1988 و سومین پیشنهاد آنها با عنوان آخرین وسوسه مسیح است. اگر فقط به خاطر تقارن باشد ، می خواهید درام استادانه و سوء تفاهم سال 1999 ، یعنی Bringing Out the Dead را وارد کنید.

گرچه این کمتر از چهار فیلمی که اسکورسیزی و شرودر با هم ساخته اند ، کمتر مورد هدیه قرار می گیرد ، اما کم کاری بی رحمی یا بیرحمانه یا فلسفی عمیق به عنوان همکاری های قبلی آنها نیست - و در واقع ممکن است از دیگران به لحاظ سبک ، ماده و انرژی اثیری از دیگران فراتر رود. همچنین اتفاق می افتد که نیکلاس کیج را به طرز شگفت انگیزی و بی دردسر به عنوان یک پیروی پیرزن مختل و خواب آلود در یک پرتگاه ناامیدی به عنوان ارواح کسانی که نمی توانست نجات دهد تعقیب می کند.

مانند سایر فیلم های اسکورسیزی / شرودر ، Bringing Out the Dead با مضامین ایمان شکسته ، ناامیدی اجتماعی و تولد دوباره روحانی همراه است. این همچنین یک اتفاق ناخوشایند و بی رحمانه است که تماشای آن دردناک است. اما مانند سایر فیلم ها ، این یک تجربه سینمایی است به همان اندازه که از نظر عاطفی بی تحرک است و به شدت در حال حرکت است.

توصیه شده
بعدی
فیلمهای دهه 90 عزیز که باور نخواهید کرد در گیشه بمباران شوند
توسط ضیا گریس / ژانویه. 22، 2018 12:23 EST / بروزرسانی شده: 22 ژانویه 2018 8:36 بعد از ظهر EST

دشوار است پیش بینی کرد که چه فیلم هایی در فرهنگ عامه تحمل خواهند کرد. چیزی شبیه به ستارگان Orson Welles The Man سوم ، دهه ها و دهه ها بعد به عنوان یک اثر هنری اساساً ارزشمند به یاد می آید. با این حال ، صدها فیلم از دست رفته در زمان وجود دارد. به راحتی می توان فرض کرد که آثار محبوب و موفق ماندگار خواهد شد ، اما همیشه اینگونه نیست. بعضی اوقات فیلم های فرهنگی که با فرهنگ مرتبط هستند سالها با مخاطبان خود تماشا نمی کنند و تنها مدت ها بعد به این موفقیت می رسند. در اینجا برخی از فیلم های مورد علاقه ما در دهه 90 که در زمان انتشار ، در ابتدا بمب های آفیس بودند.

غول آهنین (1999)

برد برد دارای هدایای انیمیشن شگفت انگیزی به جهانیان اهدا کرده است. بدون او هیچ Incredibles ، Ratatouille و Do Bartman وجود نخواهد داشت (بله ، واقعاً). با این وجود ، بهترین فیلم او ، یک فیلم CGI Pixar یا یک فیلم موسیقی عجیب و غریب جذاب نیست ، بلکه داستان لمس کننده یک مرد فلزی با قلب (تصویری) از طلا ، غول آهنین بود. این فیلم یک سر و صدا بحرانی بود ، و جوایز بی شماری را به دست آورد و دامنه بازیگری صدا را نشان داد که وین دیزل در تلاش است تا امروز زندگی کند. تکان دهنده ، حتی با وجود نامزدهای تحسین برانگیز و اهدای جوایز ، این فیلم با کمبود فشار در گیشه ، کمتر از نیمی از بودجه خود را در سینماها بدست آورد. در گذشته نگر ، این به نظر مجنون است.

تقریباً زمان انتشار آن ، فیلم های انیمیشن بیشتر به سبک CGI Toy Story شبیه به سبک کلاسیک دستی The Iron Giant شبیه بودند ، اما طراحی یکنواخت ، فیلمنامه جذاب و بازیگران دوست داشتنی این فیلم باید آن را به جعبه آویز منتقل می کرد. درهم کوبیدن. کارشناسان تمایل دارند که کمپین بازاریابی توسط برادران وارنر (یا دقیق تر ، فقدان بازاریابی) را برای ساختن این فیلم به عنوان یک سنگ قیمتی پنهان و نه جعبه آفیس مورد ضرب و شتم بسیاری از طرفداران امروز مقصر دانست. صرف نظر از این ، این فیلم به عنوان یک کلاسیک ، با یک پایان که زندگی نمی تواند کمکی کند اما کسی را پاره کند ، زندگی کرده است.

Fight Club (1999)

لب های شلوغ ، چهره های کثیف و بدون پیراهن و خونین براد پیت فقط برخی از به یاد ماندنی ترین و چشمگیر ترین تصاویر ضد دیوید فینچر است

کلاهبرداری هیجان انگیز تجاری. اقتباسی از مشهورترین رمان چاک پالاهنیوک ، این فیلم یک رام خشن و پر از جنسی است که در دنیایی از مردانگی سمی قرار گرفته است ، که توسط اجراهای باورنکردنی توسط برد پیت ، ادوارد نورتون و هلنا بنهام کارتر متصل شده است. حتی امروز ، شما نمی توانید در مورد هر مجموعه ای از قوانین صحبت کنید بدون اینکه برخی از افراد خردمند با "اولین قانون مبارزه با باشگاه شروع به کار کنند ، این است که شما در مورد Fight Club صحبت نمی کنید."

فیلم در این مرحله بخشی غیرقابل دسترسی از فرهنگ عامه ما است ، اما با مخاطب دهه نود کاملاً جلب نشد. این یک طرفدار فرقه کوچک و اختصاصی طول کشید تا فیلم در گفتگوی مداوم ادامه یابد تا این که فرهنگ نژاد فرهنگی آن را با قاطعیت در رده کلاسیک قرار داد. مطمئناً ضرری ندارد که بازیگران اصلی فیلم سه ستاره اصلی فیلم باشند. حتی در نقش اولیه از جرد لتو نیز بهره می برد. اما غالباً این نوشتن متراکم ، سینماتوگرافی قابل توجه و مضامین ضد سرمایه داری است که همه این فیلم را امروز به عنوان اولین بار تازه تر از زمان انتشار آن نگه می دارند. با این حال ، این باعث نشده است که کسی از ارزیابی مجدد فضیلت ها یا فقدان آن از اقتباس بازی های ویدیویی مشکوک جلوگیری کند.

بزرگ لبوفسکی (1998)

فیلم های بسیار کمی از دهه نود وجود دارد به همان اندازه قابلمه نقل قول مانند The Big Lebowski ، یک فیلم برادران Coen که همزمان یک ارسال دوست داشتنی از فیلم های کلاسیک نوآر LA و یک کمدی سنگسار در مورد یک پسر است که فقط سعی می کند فرش خود را برگرداند ("این واقعاً گره خورده بود اتاق با هم "). مانند همه فیلم های برادران کوئن ، یک داستان اصلی جذاب و جذاب (در این مورد ، یک سنگسار که در توطئه قرار می گیرد) با موضوعات بسیار بدتر ، متراکم و متراکم تر وجود دارد (تمام شخصیت های مرد مجبور می شوند با مردانگی دست و پنجه نرم کنند. انسان یعنی در دهه نود تا انتهای مختلف).

این فیلم سفری فراموش نشدنی است ، اما گفتگوی عجیب و غریب و رمز و راز چندلر- اسکی برای مخاطبان یا منتقدان کاملاً کارساز نبود. این فیلم در همان زمان بررسی های مختلفی دریافت کرد و به شدت در گیشه کم کار شد. تنها با گذشت زمان بود که بینندگان می توانند از کاریزمای آسان جف بریج (که به طرز نامعقول در طی چند دهه اخیر به نوعی بازی The Dude بازی می کند) ، انرژی دیوانه کننده جان گودمن و عجیب بودن اندی وارهول-esque جولیان را درک کنند. مور به علاوه ، بیش از هر چیز دیگر ، این فیلم فقط خنده دار است. تماشای آن بدون تشخیص سنگ های سنگین فرهنگ عامه که تقریباً از هر خط فیلم ساخته شده ، تقریباً غیرممکن است.

دزد و گیج (1993)

Dazed and Confused فیلمی است که متیو مک کاناوی هرگز قادر به فرار نخواهد بود. برای عادلانه بودن ، این همچنین فیلمی است که او را آغاز کرد ، بنابراین او نمی تواند زیاد شکایت کند. این که آیا فکر می کنید فیلم "خوب ، خوب ، خوب" یا درست است ، هیچ منکر نیست که قطعه دوره آمدن ریچارد لینکلاتر یک کمدی تعریف شده از نسل بود. برخلاف فیلم های جان هیوز در دهه های گذشته که درام را بالا می برد ، Dazed و Confused تقریباً کند و کم نظیر و لجباز بودند ، چون فیلمی به نام یک آهنگ Led Zeppelin نامگذاری شد.

Dazed and Confused یک فیلم مشهور Linklater است ، حتی در میان حرفه ای از بازدیدهای محبوب از Before Sunrise تا Boyhood. گفتگوی شاداب ، طبیعی کمک می کند و بازیگران ستاره های بسیار مشهور مانند مک کونوجی ، بن افلک و میلا جووویچ مطمئناً صدمه ای به آن نمی رسانند ، اما شادی واقعی فیلم فقط احساس کاملاً حساس بودن است. نوجوان — این ترکیب بی هدف از کسالت و اضطراب است که زندگی یک نوجوان را فرا گرفته است. سلام ، گاهی اوقات راک اند رول با سکس و مواد مخدر همراه است ، و گاهی اوقات همراه با بزرگسالان آکنه و پوست گربه که به دبیرستانها ضربه می زنند ، می آید. عجیب و گیج شده فقط اتفاقات فوق را می گیرد.

رستگاری Shawshank (1994)

سال 1994 یک سال کاملا پنهان برای اکران فیلم های محبوب بود. کمدی جنایی غیر خطی کوئنتین تارانتینو Pulp Fiction در سینماها قرار گرفت ، تام هنکس دهه ها به عنوان فروست آهسته و در عین حال بینش فورست گامپ سرگردان شد ، و یک درام زندانی کمی شناخته شده با بازی مورگان فریمن و تیم رابینز منتشر شد. ما البته به The Shawshank Redemption اشاره می کنیم و گرچه اکنون باور کردن آن دشوار است ، اما تماشاگران دقیقاً تماشای آن را نمی کردند. بخشی از مشکل این است که به خاطر سپردن این فیلم نام دشوار است ، به خصوص اگر شما (مانند بیشتر افراد آن زمان) با داستان کوتاه استفن کینگ که در آن مستقر بود آشنایی نداشتید. حتی فریمن آن را "کاهش Shimshunk" نامید زیرا بسیاری از هواداران عنوان اصلی را اشتباه گرفتند.

در حالی که این استثناء محبوب نبود ، بررسی های مثبت و هفت نامزد دریافت جایزه اسکار به اندازه کافی افراد را به خود جلب کرد که پس از اکران این فیلم به اجاره ای ترین فیلم در VHS تبدیل شد. این ، به علاوه ماراتن های ثابت توسط کانال تلویزیونی TNT ، به معنای این بود که این فیلم به یک حالت آماده به کار محبوب تبدیل شده است ، و "مشغول زندگی کردن یا شلوغ شدن مردن" شد ، تقریباً همه می دانند که تبدیل به یک معذرت خواهی شود.

آخرین قهرمان اکشن (1993)

آرنولد شوارتزنگر در کل فیلمهای اکشن باورنکردنی حضور داشته است ، اما آنچه که اغلب در نقش های او به عنوان گوشت گاو غول پیکر ماشین قاتل از دست می رود این است که او از یک حساسیت کمدی غافلگیرکننده برخوردار است. این توانایی برایکلاهبرداری هیجان انگیز تجاری. اقتباسی از مشهورترین رمان چاک پالاهنیوک ، این فیلم یک رام خشن و پر از جنسی است که در دنیایی از مردانگی سمی قرار گرفته است ، که توسط اجراهای باورنکردنی توسط برد پیت ، ادوارد نورتون و هلنا بنهام کارتر متصل شده است. حتی امروز ، شما نمی توانید در مورد هر مجموعه ای از قوانین صحبت کنید بدون اینکه برخی از افراد خردمند با "اولین قانون مبارزه با باشگاه شروع به کار کنند ، این است که شما در مورد Fight Club صحبت نمی کنید." فیلم در این مرحله بخشی غیرقابل دسترسی از فرهنگ عامه ما است ، اما با مخاطب دهه نود کاملاً جلب نشد. این یک طرفدار فرقه کوچک و اختصاصی طول کشید تا فیلم در گفتگوی مداوم ادامه یابد تا این که فرهنگ نژاد فرهنگی آن را با قاطعیت در رده کلاسیک قرار داد. مطمئناً ضرری ندارد که بازیگران اصلی فیلم سه ستاره اصلی فیلم باشند. حتی در نقش اولیه از جرد لتو نیز بهره می برد. اما غالباً این نوشتن متراکم ، سینماتوگرافی قابل توجه و مضامین ضد سرمایه داری است که همه این فیلم را امروز به عنوان اولین بار تازه تر از زمان انتشار آن نگه می دارند. با این حال ، این باعث نشده است که کسی از ارزیابی مجدد فضیلت ها یا فقدان آن از اقتباس بازی های ویدیویی مشکوک جلوگیری کند. بزرگ لبوفسکی (1998) فیلم های بسیار کمی از دهه نود وجود دارد به همان اندازه قابلمه نقل قول مانند The Big Lebowski ، یک فیلم برادران Coen که همزمان یک ارسال دوست داشتنی از فیلم های کلاسیک نوآر LA و یک کمدی سنگسار در مورد یک پسر است که فقط سعی می کند فرش خود را برگرداند ("این واقعاً گره خورده بود اتاق با هم "). مانند همه فیلم های برادران کوئن ، یک داستان اصلی جذاب و جذاب (در این مورد ، یک سنگسار که در توطئه قرار می گیرد) با موضوعات بسیار بدتر ، متراکم و متراکم تر وجود دارد (تمام شخصیت های مرد مجبور می شوند با مردانگی دست و پنجه نرم کنند. انسان یعنی در دهه نود تا انتهای مختلف). این فیلم سفری فراموش نشدنی است ، اما گفتگوی عجیب و غریب و رمز و راز چندلر- اسکی برای مخاطبان یا منتقدان کاملاً کارساز نبود. این فیلم در همان زمان بررسی های مختلفی دریافت کرد و به شدت در گیشه کم کار شد. تنها با گذشت زمان بود که بینندگان می توانند از کاریزمای آسان جف بریج (که به طرز نامعقول در طی چند دهه اخیر به نوعی بازی The Dude بازی می کند) ، انرژی دیوانه کننده جان گودمن و عجیب بودن اندی وارهول-esque جولیان را درک کنند. مور به علاوه ، بیش از هر چیز دیگر ، این فیلم فقط خنده دار است. تماشای آن بدون تشخیص سنگ های سنگین فرهنگ عامه که تقریباً از هر خط فیلم ساخته شده ، تقریباً غیرممکن است. دزد و گیج (1993) Dazed and Confused فیلمی است که متیو مک کاناوی هرگز قادر به فرار نخواهد بود. برای عادلانه بودن ، این همچنین فیلمی است که او را آغاز کرد ، بنابراین او نمی تواند زیاد شکایت کند. این که آیا فکر می کنید فیلم "خوب ، خوب ، خوب" یا درست است ، هیچ منکر نیست که قطعه دوره آمدن ریچارد لینکلاتر یک کمدی تعریف شده از نسل بود. برخلاف فیلم های جان هیوز در دهه های گذشته که درام را بالا می برد ، Dazed و Confused تقریباً کند و کم نظیر و لجباز بودند ، چون فیلمی به نام یک آهنگ Led Zeppelin نامگذاری شد. Dazed and Confused یک فیلم مشهور Linklater است ، حتی در میان حرفه ای از بازدیدهای محبوب از Before Sunrise تا Boyhood. گفتگوی شاداب ، طبیعی کمک می کند و بازیگران ستاره های بسیار مشهور مانند مک کونوجی ، بن افلک و میلا جووویچ مطمئناً صدمه ای به آن نمی رسانند ، اما شادی واقعی فیلم فقط احساس کاملاً حساس بودن است. نوجوان — این ترکیب بی هدف از کسالت و اضطراب است که زندگی یک نوجوان را فرا گرفته است. سلام ، گاهی اوقات راک اند رول با سکس و مواد مخدر همراه است ، و گاهی اوقات همراه با بزرگسالان آکنه و پوست گربه که به دبیرستانها ضربه می زنند ، می آید. عجیب و گیج شده فقط اتفاقات فوق را می گیرد. رستگاری Shawshank (1994) سال 1994 یک سال کاملا پنهان برای اکران فیلم های محبوب بود. کمدی جنایی غیر خطی کوئنتین تارانتینو Pulp Fiction در سینماها قرار گرفت ، تام هنکس دهه ها به عنوان فروست آهسته و در عین حال بینش فورست گامپ سرگردان شد ، و یک درام زندانی کمی شناخته شده با بازی مورگان فریمن و تیم رابینز منتشر شد. ما البته به The Shawshank Redemption اشاره می کنیم و گرچه اکنون باور کردن آن دشوار است ، اما تماشاگران دقیقاً تماشای آن را نمی کردند. بخشی از مشکل این است که به خاطر سپردن این فیلم نام دشوار است ، به خصوص اگر شما (مانند بیشتر افراد آن زمان) با داستان کوتاه استفن کینگ که در آن مستقر بود آشنایی نداشتید. حتی فریمن آن را "کاهش Shimshunk" نامید زیرا بسیاری از هواداران عنوان اصلی را اشتباه گرفتند. در حالی که این استثناء محبوب نبود ، بررسی های مثبت و هفت نامزد دریافت جایزه اسکار به اندازه کافی افراد را به خود جلب کرد که پس از اکران این فیلم به اجاره ای ترین فیلم در VHS تبدیل شد. این ، به علاوه ماراتن های ثابت توسط کانال تلویزیونی TNT ، به معنای این بود که این فیلم به یک حالت آماده به کار محبوب تبدیل شده است ، و "مشغول زندگی کردن یا شلوغ شدن مردن" شد ، تقریباً همه می دانند که تبدیل به یک معذرت خواهی شود. آخرین قهرمان اکشن (1993) آرنولد شوارتزنگر در کل فیلمهای اکشن باورنکردنی حضور داشته است ، اما آنچه که اغلب در نقش های او به عنوان گوشت گاو غول پیکر ماشین قاتل از دست می رود این است که او از یک حساسیت کمدی غافلگیرکننده برخوردار است. این توانایی برای...

سبک ng ng مطمئناً بر نسل خوانندگان تأثیر می گذارد ، اقتباس جیلیام به این فیلم زیبایی زیبایی بصری را می بخشد که به همان اندازه تحت تأثیر هنرهای بومی آمریکای جنوبی-غربی است که توسط هنرمندان سورئالیست دهه 1930 تأثیر می گذارد. ترس و دلهره در لاس وگاس مخاطبان قابل توجهی را در فیلم خانگی پیدا کرد ، به خصوص هنگامی که نسخه مجموعه Criterion منتشر شد اما تأثیر آن در همه جا قابل احساس است. روایت های بسیار کمی وجود دارد که می تواند یک سفر مواد مخدر را بدون وام گرفتن تصاویر از این فیلم به نوعی ، حتی در بعید ترین مکان ها ، به تصویر بکشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۷
مهسا رسولی

سینما غیرقابل پیش بینی است ، مانند جهانی که آنقدر هدفش آینه سازی است ، غیرقابل پیش بینی است. بعضی از سالها در گوشواره قابل توجه به یاد دارد ، در حالی که برخی دیگر هستند که ترجیح می دهیم آنها را فراموش کنیم. اما هر چند وقت یکبار ، ستارگان برای کمک به هالیوود یکی از آن سالهای "خاطره انگیز" را به چیزی واقعاً فراموش نشدنی می چرخانند.

سال 1999 با یک تابلوی خیره کننده از ذهن برخی از جسورانه ترین فیلمسازان سینما ، سالی به یاد ماندنی برای فیلم ها نبود ، بلکه یکی آنقدر پوچ و مبهم بود که شاهکار نهایی را از یکی از بزرگترین نویسندگان سینما ، یک بازی تغییر داد / حماسه علمی تخیلی تعریف کننده نسل ، یک زن و شوهر از پایان های پیچ و تاب خم شدن ذهن ، و حداقل دو نسخه کلاسیک فوری به ژانر ترسناک که در همان مدت 12 ماه به سینماها ضربه می زند. در اینجا چند مورد از شاهکارهای سال 1999 آورده شده است که به خوبی می توانند در سال 2019 به کشف و یا بازنگری مجدد بپردازند ، زیرا با نزدیک شدن به بیستمین روز تولدشان.

باشگاه مبارزه
هنوز هم از Fight Club

با نزدیک شدن به قرن بیستم ، به نظر می رسید جامعه در حال چرخش بی وقفه در بحران هویت است. فقط مناسب است ، پس از آن ، سال 1999 سالی بود که Fight Club - بر اساس کارزار عجیب و غریب چاک پالاهنیوک از یک رمان پرفروش - راه خود را به سالن های تئاتر کشید و دنیا را ترک کرد و پرسید: "آیا در مورد تایلر داورد آگاهی داشتی؟"

قبل از دیدن فیلم ، طرفدار کتاب Palahniuk نبودید - یا اینکه پیچ سوم عمل مبارزاتی کلاهبرداری قبل از دیدن فیلم نابود شده بود - پاسخ به این سؤال احتمالاً خیر بود. برای رکورد ، این پیچ و تاب یکی از کتابهای ضبط است ، و دلیل بزرگی که (خواه شما راجع به Durden می دانستید یا نه) ، تماشای اقتباس Fight Club (کارگردانی دیوید فینچر) کارگردان بسیار جالب بود.

بخشی از کیفرخواست کیفر از فرهنگ سازمانی / مصرف کننده ، بخشی ساختارشکن اسطوره های مردانه مدرن ، و (اگر فقط سهوا) اکتشاف بخشی از امتیاز مرد سفید پوست ، فیلم فینچر نگاهی بدون زندانی به جامعه ای است که در آستانه بی ذهنیت خوردن خود زنده است. - و در نیاز ناامیدانه به هرج و مرج کمی. مقابله با ادوارد نورتون ، برد پیت و هلنا بنام کارتر با شگفت انگیز فریبنده ، آنارشی دقیقاً همان چیزی است که فینچر و خدمه آنرا با وحشیانه ، خونین ، شرارتان خنده دار و پرتحرک و لخت برهنه که همان Fight Club است تحویل می دهند. 20 سال بعد پر از شگفتی.

فضای اداری
هنوز هم از فضای اداری

گرچه این یک رویکرد به طرز چشمگیری متفاوت به موضوع می پردازد ، اما به نظر می رسد کمدی Office Acerbic Mike Judge Office Space از همان پارچه موضوعی مانند Fight Club بریده شده است. از این گذشته ، هر دو آنها با ماتریالیسم روح آور جامعه روبرو هستند ، و هر دو دنبال یک هواپیمای بدون سرنشین اداری چنان کشیده شده اند که ناامید می شوند تا راهی برای یافتن پیدا کنند.

به جای اینکه اجازه دهد روان شکسته خواب هیپنوتیزم او برای شروع یک انقلاب آنارشیستی کلاب مبارزه با زیرزمینی باشد ، شخصیت اصلی قاضی رویکرد کمی سرمایه داری نسبت به هرج و مرج شخصی به خود می گیرد - او دوستان خود را در یک طرح ثبت می کند تا شرکتی بی روح را که برای آن کار می کند از بین ببرد.

اگر فضای دفتر را دیده اید ، می دانید که چگونه این طرح به طرز خنده دار اشتباه می رود ، اما فیلم بیش از حد به دزد مورد توجه نیست. فیلم Judge نیز با محکوم کردن کاملاً فرهنگ سازمانی که کاملاً درخشان است ، محکوم نیست. در عوض ، قاضی با استفاده از تنظیمات و نقشه های فضای اداری ، چرخشی از یک فریاد نه چندان طنز ، خنده و با صدای بلند راجع به چگونگی تلاش شرکت ها و مصرف گرایی ، فردیت را بلعیده است. حتی در حین محکوم کردن فرهنگ ، Office Space نیز همان فیلم نادری است که بسیاری را نیز درک می کند ، بسیاری از افراد در سیستم گوارش شرکتی کاملاً رنج می برند. یکی از آنها ، خوب ، هیچ کس شما را مجبور به ماندن نمی کند.

خودی
هنوز هم از The Insider

انجام کار درست هرگز آسان نیست. این روزها ، به نظر می رسد سخت تر از هر زمان دیگری نه تنها انجام دادن درست ، بلکه دانستن اینکه کار درستی است برای شروع چیست. در حالی که ما می خواهیم در سال 1999 با عینک های گل رز به گذشته نگاه کنیم و وانمود کنیم چیزها متفاوت از این هستند ، حقیقت این نبرد برای دیدن مردم ایستادن و انجام کار صحیح از زمان طلوع آفتاب انسان باران است ، و فقط ادامه خواهد یافت خشم در میان آینده تاریک انسان. آن مبارزات بی انتها - و عواقب غالباً غیرقابل پیش بینی از اقدام واقعاً - در مرکز درام مهیج دلخراش مایکل مان است The Insider ، و فقط یکی از دلایلی است که این تریلر محکم ، شیک و پارانوئید تا این حد عمیق طنین می زند.

برای کسانی که آن را ندیده اند ، خودی (The Insider) داستان واقعی باورنکردنی شیمیدان تحقیق جفری ویگاند (راسلو کرو که هرگز بهتر نیست) را دنبال می کند که در 60 دقیقه رفت تا Big Tobacco را از سر ببرد ، فقط برای دیدن نتیجه زندگی ناخوشایندش. به عنوان یک فیلم ، The Insider یک هیجان انگیز سفید پوست در مورد فساد ، تمامیت روزنامه نگاری و هزینه انجام کار درست است که برای آخرین عملکرد عالی آل پاچینو اتفاق می افتد ، و نوبتی از کرو است که باید برای او اولین اسکار خود را به دست آورد. . این همچنین یک درام جدی و تأثیرگذار در مورد پاسخگو بودن قدرتمند در برابر سوء رفتار شرکت های شیطانی است که باعث می شود The Insider ارزش تجدیدنظر در این زمینه را داشته باشد

برای کسانی که خود را در میان مبارزان می شمارند.

ماتریکس
هنوز هم از ماتریس

اکنون تصور تقریبا غیرممکن است ، اما قبل از انتشار The Matrix ، تقریبا هیچ کس نمی دانست که Wachowskis چه جهنمی است. به هر حال آنها فقط دو فیلم به نام خود داشتند و یکی از آنها - ترسناک ترین بازیگر Stallone / Banderas کاملاً وحشتناک - برای آنها فقط اعتبار فیلمنامه نویسی مشترک را به دست آورد. حتی محدوده فریبنده و جنجال برانگیز جنایات Bound ، همه اما بدون توجه به زمان آزادی از زندان رفت. لازم به گفتن نیست ، استثنائات برای پیروی از Wachowskis همه وجود نداشت - که به عنوان یک تلنگر عملی با فن آوری و اثرات محور با ویژگی Keanu Reeves صورتحساب است.

گفتن اینکه Wachowskis توجه هالیوود را به خود جلب کرد وقتی که در مارس 1999 ماتریکس در سالنهای تئاتر قرار گرفت ، یک امر کم اهمیت است. این تمام سیاره ای بود که واقعاً توجه کرد و آن توجه به خوبی بدست آمد. نه تنها ماتریس یک داستان سرسخت و شخصیت محور از انسان در مقابل فن آوری اجرا شده بود ، بلکه یک شاهکار بصری / معالجه / جهش رو به جلو بود که علمی را برای نسلی شکل می داد. این همچنین یک موفقیت خلاق و تجاری را ثابت کرد که Wachowskis هرگز نتوانست کاملاً آن را تکرار کند. آنها می توانند امیدوار باشند که قلب خود را بدانند که حتی 20 سال پس از انتشار آن ، ماتریکس احساس می کند مثل همیشه تازه و ژرف است ... و هنوز هم کاملاً شایسته آن "Whoa" است.

ماگنولیا
هنوز هم از ماگنولیا

کارگردان پل توماس اندرسون پس از تحویل گرفتن تکان دهنده های پشت به پشت با دو فیلم اول خود یعنی Hard Eight و Boogie Nights ، بسیاری از افراد را به عنوان اسکورسیزی بعدی درآورد. New Line Cinema پا به عرصه تولید پیگیری گذاشت و او یک فیلم هنری کم نظیر ، 37 میلیون دلاری را به دنبال آورد که در طی یک روز تنها - و الگوهای آب وهوایی در حال تغییر و تحولات - در طی یک روز تنها یک زندگی بی نظیر و بی نظیر زندگی را پشت سر گذاشت.

ساعت سه ساعت و هشت دقیقه با عقب در خانه ، ماگنولیا بلند پروازانه ترین و شخصی ترین پروژه اندرسون را تا به امروز مشخص کرد. این فیلمی است که دلهره کارگردان را برای ملودرامهای زیاد و یکدست ترکیب می کند و او را با ذکاوت برای قطعات با شکوه ست می کند و روایت های دقیقی را مشاهده می کند ، شخصیت های محور ، همه در برابر بوم به اندازه بیلبورد و برخورد با یک حس سرنوشتی تقریباً فوق طبیعی که به سختی در داستان های قبلی خود به چشم می خورد. فیلم های. نتیجه ، یک موزاییک kaleidoscopic یک فیلم است که ثابت کرد یکی از چالش برانگیزترین فیلم های سال 1999 و همچنین یکی از پر ارزش ترین های آن است. در بیستمین سالگرد خود ، یکی از بهترین های اندرسون است.

حس ششم
هنوز هم از حس ششم

از بین کلیه فیلمهای خارق العاده و خارق العاده ای که در 1999 منتشر شد ، کمتر کسی از تأثیر فرهنگی برخوردار بود که توسط هیجان انگیز فوق العاده طبیعی M. Night Shyamalan The Sixth Sense استفاده شد. داشتن یک چرخش ستاره از بروس ویلیس ، یکی از بزرگترین اجراهای کودک در تاریخ از هالی جوئل اسمانت و یک عقب ماندگی در ذهن ، شاهکار شیامالان زیر یک پرده رمز و راز وارد سینماها شد و تقریباً یک شبه به یک پدیده فرهنگی قانونی تبدیل شد که به خوبی پاکسازی شد. شمال نیم میلیارد دلار در گیشه ، شش نامزد جایزه آکادمی به دست آورد و نام خانوادگی مردی را که نوشت و کارگردانی کرد ، ساخت.

با گذشت سالها ، هالیوود - و خود شیامالان - بارها و بارها سعی در بازنشر تأثیر مهمی از روایت پیچیده فیلم نکرده است. از آنجا که دیدگاه شیامالان به طرز ماهرانه اجرا و آشکارا تحقق می یابد ، احساس ششم فقط در نتیجه عزت نفس رشد کرده است ، و تأثیر عاطفی سنگین فیلم هنوز هم به شما می رسد که آیا اسرار آن را می دانید یا نه. در حقیقت ، بخشی از سرگرم کننده برای بازنویسی The Sixth Sense در جستجوی سرنخ هایی است که شما سه یا چهار یا پنج بار اول را از دست داده اید. آنچه بیشتر از همه تحت تأثیر پیچ و تاب های فیلم و لرزهای ارواح قرار می گیرد این است که در اصل آن نیز یک درام مشاهده شده با حساسیت در مورد اندوه و گم شدن است و یک جوان مشکل آفرین برای یادگیری پذیرفتن بارهای هدیه ای که هرگز از او خواسته نشده است. این که شیامالان چنین درامهای متنوعی را در یک داستان واقعاً ناآرام و ناخوشایند قرار داده است ، همچنین باعث می شود که The Sixth Sense به عنوان افسانه ژانر تبدیل شود.

پروژه جادوگر بلر
هنوز هم از پروژه جادوگر بلر

صحبت از افسانه ژانر ، فقط یک هفته قبل از رسیدن Sixth Sense ، یکی دیگر از شیرینی های فوق العاده طبیعی هرچند کوچک اما بسیار کوچک و جالب در پروژه The Blair Witch Project به سینماها رسید. این فیلم بدون هیچ بودجه توسط سه دانشجوی فیلم که در هنگام فیلمبرداری مستند درباره یک افسانه شهری کوچک در جنگل گم می شوند ، درک و کارگردانی تازه واردان آن شد. با تلاش برای یافتن راه بازگشت به جامعه ، مشخص می شود که آنها تنها در جنگل تنها نیستند ، و ممکن است توسط خود جادوگر بلر به دام افتد.

در حالی که این کافی بود که یک فیلم ترسناک جالب به خودی خود بسازیم ، اینگونه بود که میریک و سانچز داستان خود را اعدام کردند و به بازار عرضه کردند که واقعاً باعث شد تا پروژه جادوگر بلر از هم جدا شود و تقریباً از هر فیلم تلخی که پیدا شده است قبل یا از آن ساخته شود. . کارگردانان اساساً بازیگران خود را در جنگل کنار می کشند ، روزانه حوادث شبح وار را برپا می کردند و مجری خود را داشتندبرای کسانی که خود را در میان مبارزان می شمارند. ماتریکس هنوز هم از ماتریس اکنون تصور تقریبا غیرممکن است ، اما قبل از انتشار The Matrix ، تقریبا هیچ کس نمی دانست که Wachowskis چه جهنمی است. به هر حال آنها فقط دو فیلم به نام خود داشتند و یکی از آنها - ترسناک ترین بازیگر Stallone / Banderas کاملاً وحشتناک - برای آنها فقط اعتبار فیلمنامه نویسی مشترک را به دست آورد. حتی محدوده فریبنده و جنجال برانگیز جنایات Bound ، همه اما بدون توجه به زمان آزادی از زندان رفت. لازم به گفتن نیست ، استثنائات برای پیروی از Wachowskis همه وجود نداشت - که به عنوان یک تلنگر عملی با فن آوری و اثرات محور با ویژگی Keanu Reeves صورتحساب است. گفتن اینکه Wachowskis توجه هالیوود را به خود جلب کرد وقتی که در مارس 1999 ماتریکس در سالنهای تئاتر قرار گرفت ، یک امر کم اهمیت است. این تمام سیاره ای بود که واقعاً توجه کرد و آن توجه به خوبی بدست آمد. نه تنها ماتریس یک داستان سرسخت و شخصیت محور از انسان در مقابل فن آوری اجرا شده بود ، بلکه یک شاهکار بصری / معالجه / جهش رو به جلو بود که علمی را برای نسلی شکل می داد. این همچنین یک موفقیت خلاق و تجاری را ثابت کرد که Wachowskis هرگز نتوانست کاملاً آن را تکرار کند. آنها می توانند امیدوار باشند که قلب خود را بدانند که حتی 20 سال پس از انتشار آن ، ماتریکس احساس می کند مثل همیشه تازه و ژرف است ... و هنوز هم کاملاً شایسته آن "Whoa" است. ماگنولیا هنوز هم از ماگنولیا کارگردان پل توماس اندرسون پس از تحویل گرفتن تکان دهنده های پشت به پشت با دو فیلم اول خود یعنی Hard Eight و Boogie Nights ، بسیاری از افراد را به عنوان اسکورسیزی بعدی درآورد. New Line Cinema پا به عرصه تولید پیگیری گذاشت و او یک فیلم هنری کم نظیر ، 37 میلیون دلاری را به دنبال آورد که در طی یک روز تنها - و الگوهای آب وهوایی در حال تغییر و تحولات - در طی یک روز تنها یک زندگی بی نظیر و بی نظیر زندگی را پشت سر گذاشت. ساعت سه ساعت و هشت دقیقه با عقب در خانه ، ماگنولیا بلند پروازانه ترین و شخصی ترین پروژه اندرسون را تا به امروز مشخص کرد. این فیلمی است که دلهره کارگردان را برای ملودرامهای زیاد و یکدست ترکیب می کند و او را با ذکاوت برای قطعات با شکوه ست می کند و روایت های دقیقی را مشاهده می کند ، شخصیت های محور ، همه در برابر بوم به اندازه بیلبورد و برخورد با یک حس سرنوشتی تقریباً فوق طبیعی که به سختی در داستان های قبلی خود به چشم می خورد. فیلم های. نتیجه ، یک موزاییک kaleidoscopic یک فیلم است که ثابت کرد یکی از چالش برانگیزترین فیلم های سال 1999 و همچنین یکی از پر ارزش ترین های آن است. در بیستمین سالگرد خود ، یکی از بهترین های اندرسون است. حس ششم هنوز هم از حس ششم از بین کلیه فیلمهای خارق العاده و خارق العاده ای که در 1999 منتشر شد ، کمتر کسی از تأثیر فرهنگی برخوردار بود که توسط هیجان انگیز فوق العاده طبیعی M. Night Shyamalan The Sixth Sense استفاده شد. داشتن یک چرخش ستاره از بروس ویلیس ، یکی از بزرگترین اجراهای کودک در تاریخ از هالی جوئل اسمانت و یک عقب ماندگی در ذهن ، شاهکار شیامالان زیر یک پرده رمز و راز وارد سینماها شد و تقریباً یک شبه به یک پدیده فرهنگی قانونی تبدیل شد که به خوبی پاکسازی شد. شمال نیم میلیارد دلار در گیشه ، شش نامزد جایزه آکادمی به دست آورد و نام خانوادگی مردی را که نوشت و کارگردانی کرد ، ساخت. با گذشت سالها ، هالیوود - و خود شیامالان - بارها و بارها سعی در بازنشر تأثیر مهمی از روایت پیچیده فیلم نکرده است. از آنجا که دیدگاه شیامالان به طرز ماهرانه اجرا و آشکارا تحقق می یابد ، احساس ششم فقط در نتیجه عزت نفس رشد کرده است ، و تأثیر عاطفی سنگین فیلم هنوز هم به شما می رسد که آیا اسرار آن را می دانید یا نه. در حقیقت ، بخشی از سرگرم کننده برای بازنویسی The Sixth Sense در جستجوی سرنخ هایی است که شما سه یا چهار یا پنج بار اول را از دست داده اید. آنچه بیشتر از همه تحت تأثیر پیچ و تاب های فیلم و لرزهای ارواح قرار می گیرد این است که در اصل آن نیز یک درام مشاهده شده با حساسیت در مورد اندوه و گم شدن است و یک جوان مشکل آفرین برای یادگیری پذیرفتن بارهای هدیه ای که هرگز از او خواسته نشده است. این که شیامالان چنین درامهای متنوعی را در یک داستان واقعاً ناآرام و ناخوشایند قرار داده است ، همچنین باعث می شود که The Sixth Sense به عنوان افسانه ژانر تبدیل شود. پروژه جادوگر بلر هنوز هم از پروژه جادوگر بلر صحبت از افسانه ژانر ، فقط یک هفته قبل از رسیدن Sixth Sense ، یکی دیگر از شیرینی های فوق العاده طبیعی هرچند کوچک اما بسیار کوچک و جالب در پروژه The Blair Witch Project به سینماها رسید. این فیلم بدون هیچ بودجه توسط سه دانشجوی فیلم که در هنگام فیلمبرداری مستند درباره یک افسانه شهری کوچک در جنگل گم می شوند ، درک و کارگردانی تازه واردان آن شد. با تلاش برای یافتن راه بازگشت به جامعه ، مشخص می شود که آنها تنها در جنگل تنها نیستند ، و ممکن است توسط خود جادوگر بلر به دام افتد. در حالی که این کافی بود که یک فیلم ترسناک جالب به خودی خود بسازیم ، اینگونه بود که میریک و سانچز داستان خود را اعدام کردند و به بازار عرضه کردند که واقعاً باعث شد تا پروژه جادوگر بلر از هم جدا شود و تقریباً از هر فیلم تلخی که پیدا شده است قبل یا از آن ساخته شود. . کارگردانان اساساً بازیگران خود را در جنگل کنار می کشند ، روزانه حوادث شبح وار را برپا می کردند و مجری خود را داشتند...

فیلم های هنری چالش برانگیز ، مبهم و مبهم - همچنان به آهنگ های قهوه ای خنده دار ، اعدام شده و استادانه و دارای قوسی جنسی Eyes Wide Shut ، دکمه های فراتر از مزار را فشار می دادند.

بر اساس رمان Traumaovelle در سال 1926 ، این فیلم از مردی پیروی می کند که پس از یک افشاگری تکان دهنده از همسرش ، روی یک ادیسه خطرناک و شبانه دوسو جنسی و عذاب اخلاقی قرار می گیرد. نه ، این جمع بندی کاملاً نشانگر قدرت مبهم کابوس بدخیم و نیمه سورئالیستی کوبریک نیست. این سؤالات شخصی پیچیده را که توسط زن و شوهر موردنظر مورد کاوش قرار گرفته است (درخشان ترامپ و تام کروز و نیکول کیدمن به تصویر کشیده است) نیز مطلع نمی کند. همچنین مقدار خون ، عرق و اشک های تولید شده در تولید شکنج آور ، دو و نیم سال فیلم ، تقسیم نمی شود. در حالی که ما ممکن است هرگز شاهد برش نهایی کوبریک از درام وابسته به عشق شهوانی او باشیم (که توسط MPAA به NC-17 تلقی شده و پس از گذشت او را به یاد می آوریم) ، Eyes Wide Shut که در سال 1999 به سینماها افتاد ، یک اثر نهایی فراموش نشدنی است که ارزش آن را دارد که بحث کند ، بحث کند ، تماشا کند ، و بازنویسی

South Park: Bigger ، Long & Uncut
هنوز هم از Bigger ، Long & Uncut

در دهه‌هایی که تلویزیون به خانوارهای آمریکایی حمله کرده است ، فیلمسازان تلاش کرده اند و اکثر آنها نتوانسته اند نمایش تلویزیونی را با وقایع سینمایی تطبیق دهند. با این وجود چند موفقیت غیرمنتظره در این راه وجود داشته است ، و از آن مجموعه نمونه کوچک ، South Park: Bigger ، Longe & Uncut - اقتباس موسیقیایی از Trey Parker و Matt Stone از سری انیمیشن های عجیب و غریب ، پوچ و پوچ آنها - به عنوان یکی از این فیلم ها استفاده می شود. بهترین.

این ارتباط زیادی با این واقعیت دارد که پارکر و استون قصد ندارند دوباره چرخ را با اولین سرمایه گذاری روی پرده بزرگ ساوت پارک ، دوباره نوآوری کنند ، فیلم خود را با گفتگوی پلید ، فیلم های دیدنی فک کننده ، و تفسیر اجتماعی سوراخ کنند. سریال طولانی مدت خود را یکی از خشن ترین فن های تلویزیون بدست آورد. به طریقی ، Bigger ، Longe & Uncut می نویسد که این دوبله مرزهای طعم خوب را حتی از استانداردهای معتبر خود نیز بالا می برد. درست است که ، فیلم احساس بزرگتر ، کثیف تر و پرتحرک تر از هر چیزی را که پارکر و استون قبلاً انجام داده بودند ، و احتمالاً حتی بعد از آن بود.

برخلاف اکثر اقتباس از برنامه های تلویزیونی ، South Park: Bigger ، Longe و Uncut موفق می شود هرگز مانند نسخه گسترده سریال های نیم ساعته احساس نشود. در عوض ، فیلم سازندگانش را می بیند که در سالهای نوری فراتر از برنامه تلویزیونی ، در مقیاس بصری مشغول به کار هستند و فیلمی را به نمایش می گذارند که حتی در حالی که درگیر انیمیشن خشن سبک است که از آن الهام گرفته است ، چشم را خیره می کند. این پارکر و استون همه این موارد را مدیریت می کنند ، در حالی که تعداد معدودی از نمایش را نیز متوقف می کنند ، اعداد موسیقی نامزد اسکار را فقط احساس می کند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۶
مهسا رسولی

در سال 1976 ، زیراندازی به نام سیلوستر استالونه با راکی ​​، داستان الهام بخش عاشقانه و آهنگ زنگ ، به صحنه هالیوود مشت زد ، داستان فیلم های الهام بخش عاشقانه و زنگ زنی که باعث شد فیلمبرداران فیلم را ترغیب به گرفتن عکس و پرواز خود کنند. این فیلم هم از نظر انتقادی و هم از نظر تجاری ناکام بود ، اما فقط یکی از دوازده کلاسیک فوری آن سال بود. به عنوان مثال ، درایور تاکسی وجود دارد ، فیلمی که اساساً آنتی راکی ​​است. تمام عصبانیت ، تاریکی و پارانویایی دهه 70 در این فیلم جابجا می شود و نتیجه چیز بدوی ، قدرتمند و تنهایی است. این همچنین به ما ممکن است نقل قول ترین خط تا به امروز بداند: "آیا شما با من صحبت می کنید؟"

سپس شبکه ، یک طنز ویرانگر اخبار تلویزیونی وجود داشت که با پیش بینی های آن چنان مورد توجه و توجه قرار گرفت که حتی دیگر مثل طنز احساس نمی شود. تریلرهایی مثل Assault on Precine 13 و Marathon Man باعث تعجب ما شدند که آیا این امنیت است یا نه ، و هالیوود با رسوایی واترگیت در «همه آقایان رئیس جمهور» فیلم گرفت ، فیلمی قدرتمند در مورد اهمیت روزنامه نگاری. سال همچنین برای فیلمهای ترسناک یک فیلم عالی بود ، همانطور که به ما The Omen بخشید ، فیلمی که همه را مجبور به تجدید نظر در پدر و مادر کرد ، و کری ، شاهکار مالیخولیایی با اجرای فوق العاده و وحشتناک از سیسی اسپاسک. Toss in The Shootist ، Logan's Run ، The Bad News Bears و The Outlaw Josey Wales و شما یک سال خود را به دست آورده اید که برای همیشه در لایحه هالیوود زندگی می کند.

سال 1982 بهترین تابستان را داشته است
صحنه از E.T. فرا زمینی

برای طرفداران علمی تخیلی و ناراحتی های فانتزی ، بهتر از تابستان 1982 نیست. Blade Runner مخاطبان را به فضای مجازی معرفی کرد و اشک های باران را از بین برد. Road Warrior یک حرکت تلخ اکشن با اکتان بالا بود که باعث ایجاد یک بیابانی دیستوپی از خودروهای زرهی و ساکنان چرمی پوشیده از کویر شد. جان کارپنتر باعث شد که همه ما با The Thing به چمدان چمدان برسیم ، یک تلنگر وحشت شدید با جلوه های بصری و جلوه های بصری چشمگیر و یک پایان زیبا و مبهم. و در همان تابستان ، Star Trek II: The Wrath of Khan ما را به مرز نهایی برگرداند ، Tron راه را برای CGI هموار کرد و Poltergeist همه را با آن دلقک وحشت زده ترک کرد.

مهمتر از همه اینها ، دون بلوت دیزنی را با راز NIMH مورد توجه قرار داده است ، آرنولد شوارتزنگر با Conan the Barbarian به صحنه آمد و جیم هنسون دنیای مفصلی از Muppets های هیولا و اسطوره ای را در The Dark Crystal ساخت. از همه مهمتر ، استیون اسپیلبرگ به کارگردانی E.T. فیلم فوق العاده زمینی ، شخصی ترین (و موفق ترین) او و داستانی دلچسب در مورد ضرب و شتم بزرگترین صورتحساب تلفنی کهکشان. اما امسال چیزهای بیشتری اتفاق افتاد تا فقط علمی تخیلی و خیالی. Diner ، Gandhi و Das Boot آنجا بودند. و ما را مجبور نکنید که بین Tootsie ، The Verdict و Sophie Choice تصمیم گیری کنیم. این سالی بود که جیسون وورایز در روز جمعه سیزدهم قسمت سوم ماسک هاکی خود را به دست آورد ، و ما حتی در First Ridgemont High ، حتی First Blood ، 48 ساعت ، و Fast Times را هم ذکر نکردیم. وقتی صحبت از کلاسیک هایی می شود که ما هنوز هم آنها را تماشا می کنیم ، صعود دشوار است '82.

1994 پرحرف و بی نقص بود
ساموئل ال جکسون و جان تراولتا در فیلم Pulp Fiction

اگر آنها می خواستند کمدی کنند ، جیم کری با فیلم The Mask ، Dumb و Dumber و Ace Ventura: Pet Detective به آتش کشیده شد. اگر به اقدامات خاصی احتیاج داشتند ، Speed ​​، The Crow ، True Lies و Leon: The Professional وجود داشتند. و در دنیای انیمیشن ، مخاطبان بعد از تماشای The Lion King هیچ نگرانی نداشتند.

در روحیه بیوپیک؟ تیم برتون با اد وود پوشیده بود. به دنبال هیجان های خارق العاده ای هستید؟ پیتر جکسون با موجودات آسمانی در آنجا بود. الیور استون در حال جنجال زدن با قاتلان طبیعی متولد شده بود ، و کوین اسمیت اثبات می کرد که هر کسی می تواند بدون توجه به بودجه ، فیلمی بسازد با ایندی که در سریال Clerks قرار گرفت.

اما اگر می خواهید ببینید سال 1994 چقدر خاص بود ، به فیلم های معرفی شده برای اسکار نگاه کنید. فارست گامپ برای بهترین تصویر برنده شد و در حالی که این یک انتخاب بحث برانگیز است ، فیلمی است که امروز همه ما از آن نقل می کنیم. سپس فیلم Shawshank Redemption وجود داشت ، فیلمی در مورد قدرت امید و فیلمی که دائماً در بالای فهرست 250 IMDb قرار دارد. همچنین نامزدهای خارق العاده ای مانند Quiz Show و Four Weddings و یک Funeral وجود داشت اما مهمتر از همه ، Pulp Fiction بود.

به کارگردانی کوئنتین تارانتینو ، این تلنگر گانگستری ، دنیای سینمایی را وارونه کرد. این کار ساموئل ال جکسون و اوما تورمن را به زمان زیادی سوق داد ، زندگی جان تراولتا را دوباره زنده کرد و از تقلیدهای بی شماری الهام گرفت. گفتگوی فوق العاده خشونت آمیز ، گفتگوی خرابکارانه و جدول زمانی غیر خطی آن را مانند گلوله به هالیوود زد و با گذشت زمان ، هیچ کس هرگز دوباره به همان جیب به ساعت جیب نگاه نکرد.

سال 1999 چندین کلاس کلاسیک مدرن به ما داد
کری-آن ماس و کیانو ریوز در فیلم ماتریکس

سال 1999 بود ، هزاره درست در گوشه و کنار بود ، و چیز ویژه ای در هالیوود برانگیخت. سالی بود که همه ما کونگ فو را با کینو ریوز و ماتریکس سینمای اکشن را با زمان گلوله ، تفنگ فو و هنرهای رزمی متحول کردیم. چیزهایی که در دنیای انیمیشن نیز جالب بودند ، به عنوان '99 با ما رفتار کردند به Toy Story 2 ، Tarzan و The Ironدر سال 1976 ، زیراندازی به نام سیلوستر استالونه با راکی ​​، داستان الهام بخش عاشقانه و آهنگ زنگ ، به صحنه هالیوود مشت زد ، داستان فیلم های الهام بخش عاشقانه و زنگ زنی که باعث شد فیلمبرداران فیلم را ترغیب به گرفتن عکس و پرواز خود کنند. این فیلم هم از نظر انتقادی و هم از نظر تجاری ناکام بود ، اما فقط یکی از دوازده کلاسیک فوری آن سال بود. به عنوان مثال ، درایور تاکسی وجود دارد ، فیلمی که اساساً آنتی راکی ​​است. تمام عصبانیت ، تاریکی و پارانویایی دهه 70 در این فیلم جابجا می شود و نتیجه چیز بدوی ، قدرتمند و تنهایی است. این همچنین به ما ممکن است نقل قول ترین خط تا به امروز بداند: "آیا شما با من صحبت می کنید؟" سپس شبکه ، یک طنز ویرانگر اخبار تلویزیونی وجود داشت که با پیش بینی های آن چنان مورد توجه و توجه قرار گرفت که حتی دیگر مثل طنز احساس نمی شود. تریلرهایی مثل Assault on Precine 13 و Marathon Man باعث تعجب ما شدند که آیا این امنیت است یا نه ، و هالیوود با رسوایی واترگیت در «همه آقایان رئیس جمهور» فیلم گرفت ، فیلمی قدرتمند در مورد اهمیت روزنامه نگاری. سال همچنین برای فیلمهای ترسناک یک فیلم عالی بود ، همانطور که به ما The Omen بخشید ، فیلمی که همه را مجبور به تجدید نظر در پدر و مادر کرد ، و کری ، شاهکار مالیخولیایی با اجرای فوق العاده و وحشتناک از سیسی اسپاسک. Toss in The Shootist ، Logan's Run ، The Bad News Bears و The Outlaw Josey Wales و شما یک سال خود را به دست آورده اید که برای همیشه در لایحه هالیوود زندگی می کند. سال 1982 بهترین تابستان را داشته است صحنه از E.T. فرا زمینی برای طرفداران علمی تخیلی و ناراحتی های فانتزی ، بهتر از تابستان 1982 نیست. Blade Runner مخاطبان را به فضای مجازی معرفی کرد و اشک های باران را از بین برد. Road Warrior یک حرکت تلخ اکشن با اکتان بالا بود که باعث ایجاد یک بیابانی دیستوپی از خودروهای زرهی و ساکنان چرمی پوشیده از کویر شد. جان کارپنتر باعث شد که همه ما با The Thing به چمدان چمدان برسیم ، یک تلنگر وحشت شدید با جلوه های بصری و جلوه های بصری چشمگیر و یک پایان زیبا و مبهم. و در همان تابستان ، Star Trek II: The Wrath of Khan ما را به مرز نهایی برگرداند ، Tron راه را برای CGI هموار کرد و Poltergeist همه را با آن دلقک وحشت زده ترک کرد. مهمتر از همه اینها ، دون بلوت دیزنی را با راز NIMH مورد توجه قرار داده است ، آرنولد شوارتزنگر با Conan the Barbarian به صحنه آمد و جیم هنسون دنیای مفصلی از Muppets های هیولا و اسطوره ای را در The Dark Crystal ساخت. از همه مهمتر ، استیون اسپیلبرگ به کارگردانی E.T. فیلم فوق العاده زمینی ، شخصی ترین (و موفق ترین) او و داستانی دلچسب در مورد ضرب و شتم بزرگترین صورتحساب تلفنی کهکشان. اما امسال چیزهای بیشتری اتفاق افتاد تا فقط علمی تخیلی و خیالی. Diner ، Gandhi و Das Boot آنجا بودند. و ما را مجبور نکنید که بین Tootsie ، The Verdict و Sophie Choice تصمیم گیری کنیم. این سالی بود که جیسون وورایز در روز جمعه سیزدهم قسمت سوم ماسک هاکی خود را به دست آورد ، و ما حتی در First Ridgemont High ، حتی First Blood ، 48 ساعت ، و Fast Times را هم ذکر نکردیم. وقتی صحبت از کلاسیک هایی می شود که ما هنوز هم آنها را تماشا می کنیم ، صعود دشوار است '82. 1994 پرحرف و بی نقص بود ساموئل ال جکسون و جان تراولتا در فیلم Pulp Fiction اگر آنها می خواستند کمدی کنند ، جیم کری با فیلم The Mask ، Dumb و Dumber و Ace Ventura: Pet Detective به آتش کشیده شد. اگر به اقدامات خاصی احتیاج داشتند ، Speed ​​، The Crow ، True Lies و Leon: The Professional وجود داشتند. و در دنیای انیمیشن ، مخاطبان بعد از تماشای The Lion King هیچ نگرانی نداشتند. در روحیه بیوپیک؟ تیم برتون با اد وود پوشیده بود. به دنبال هیجان های خارق العاده ای هستید؟ پیتر جکسون با موجودات آسمانی در آنجا بود. الیور استون در حال جنجال زدن با قاتلان طبیعی متولد شده بود ، و کوین اسمیت اثبات می کرد که هر کسی می تواند بدون توجه به بودجه ، فیلمی بسازد با ایندی که در سریال Clerks قرار گرفت. اما اگر می خواهید ببینید سال 1994 چقدر خاص بود ، به فیلم های معرفی شده برای اسکار نگاه کنید. فارست گامپ برای بهترین تصویر برنده شد و در حالی که این یک انتخاب بحث برانگیز است ، فیلمی است که امروز همه ما از آن نقل می کنیم. سپس فیلم Shawshank Redemption وجود داشت ، فیلمی در مورد قدرت امید و فیلمی که دائماً در بالای فهرست 250 IMDb قرار دارد. همچنین نامزدهای خارق العاده ای مانند Quiz Show و Four Weddings و یک Funeral وجود داشت اما مهمتر از همه ، Pulp Fiction بود. به کارگردانی کوئنتین تارانتینو ، این تلنگر گانگستری ، دنیای سینمایی را وارونه کرد. این کار ساموئل ال جکسون و اوما تورمن را به زمان زیادی سوق داد ، زندگی جان تراولتا را دوباره زنده کرد و از تقلیدهای بی شماری الهام گرفت. گفتگوی فوق العاده خشونت آمیز ، گفتگوی خرابکارانه و جدول زمانی غیر خطی آن را مانند گلوله به هالیوود زد و با گذشت زمان ، هیچ کس هرگز دوباره به همان جیب به ساعت جیب نگاه نکرد. سال 1999 چندین کلاس کلاسیک مدرن به ما داد کری-آن ماس و کیانو ریوز در فیلم ماتریکس سال 1999 بود ، هزاره درست در گوشه و کنار بود ، و چیز ویژه ای در هالیوود برانگیخت. سالی بود که همه ما کونگ فو را با کینو ریوز و ماتریکس سینمای اکشن را با زمان گلوله ، تفنگ فو و هنرهای رزمی متحول کردیم. چیزهایی که در دنیای انیمیشن نیز جالب بودند ، به عنوان '99 با ما رفتار کردند به Toy Story 2 ، Tarzan و The Iron...

فیلمی که سرانجام یک زن و شوهر جلو و مرکز قرار گرفت. علاوه بر همه این ابرقهرمانان ، سال 2017 یک زمان باورنکردنی برای بازی های علمی تخیلی و فانتزی بود ، زیرا Blade Runner 2049 تا پیش از 1982 خود زندگی می کرد و The Shape of Water با بهترین اسکار بهترین تصویر رقصید.

آیا به اثبات بیشتری نیاز دارید که 2017 شگفت انگیز بود؟ خوب ، Phantom Thread و Lady Bird ، Baby Driver و Dunkirk وجود داشتند. فیلم هایی مانند پروژه فلوریدا ، یک داستان شبح و مرا با نام شما صدا کردند ، همه ما را گریه کردند. و البته ، Good Time و Split ، Raw و Shopper Personal نیز وجود داشت. اما فیلمی که ما را مجدداً پشت سر گذاشت ، «بیرون» بود. تراز کامل ترس و خنده ها ، اولین کارگردانی جردن پیل تصویری غیرقابل تردید از مکان غرق شده به ما داد و نشان داد که نژادپرستی از هر وحشیانه ای ترسناک ترسناک تر است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۳
مهسا رسولی

نبردهای حماسی ، جلوه های ویژه دیوانه ، درام ، فتنه ، برومن: سه گانه Lord of Rings همه چیز را دارد. و اتصال همه جادوها با هم ، یک حلقه است. قدرتمند و مرموز ، حلقه همیشه موجود است ، اما هرگز به طور کامل توضیح داده نشده است - حتی در کتابها ، J.R.R. تالکین هرگز صاف نکرد تمام قدرت و تاریخ حلقه را فاش کرد. اما بین فیلم ها ، کتاب ها ، "سیلارمیلیون" و نامه های خود تولکین ، ما توانسته ایم از این تاریکی نفرین شده تاریکی نور کمی بدرخشیم.

پیری پیچیده است

یکی از فضایل حلقه این واقعیت است که وقتی آن را دارید ، پیری را متوقف می کنید. بیلبو هنوز در 111 سالگی خود جوان به نظر می رسید ، و گولوم انگشتری را برای حدود 500 سال داشت بدون هیچ گونه پیری قابل توجه. تمام تغییراتی که در مورد او رخ داده است بیشتر در زندگی در یک غار برای تمام آن سالها بوده است. بیلبو البته در ابتدای سه گانه ، انگشتر را به فریدو داد و در پایان ، قدرت جوانی بیلبو محو شده بود و او را به یک هابیت قدیمی و ضعیف رها می کرد - درست در مورد سنی که باید اگر هرگز پیدا نمی کرد. در وهله اول حلقه

یا این کار را کرد؟ یکی از جزییاتی که در فیلم ها به چشم می خورد این است که فروودو حتی 17 سال پس از جشن تولد 111 سالگی بیلبو حتی شایر را ترک نکرد. اما وقتی Frodo و باند به Rivendell رسیدند ، بیلبو هنوز شبیه بیلبو بود ، نه پوسته نیمه هابیت که شما انتظار آن را دارید از یک نیمه نزدیک 130 ساله بدست آورید. تا زمان حلقه از بین نرفت که عصر بیلبو به این سرعت پیشرفت کرد. به عبارت دیگر ، برخی از قدرتهای حلقه حتی پس از از دست دادن حلقه با کسی می چسبند (یا آن را تسلیم می کنند ، مانند بیلبو) ، اگرچه هرگز مشخص نیست که دقیقاً چه مدت این اثرات اثری باقی می مانند. اگر حلقه نابود نشده بود ، آیا بیلبو همچنان مانند Gollum زندگی می کرد؟

استفاده از حلقه ها فقط نامرئی نیستند

بیشتر افراد تماشا می کردند که بیلبو در جشن تولد خود در The Fellowship of the Ring حلقه ای را برپا کرده بود و فکر می کردند "عالی ، یک حلقه نامرئی". بدیهی است که چیزهای بیشتری از آن وجود دارد ، اما به نظر می رسد که نامرئی بودن بسیار ساده است: آن را بگذارید و ناپدید شوید. مگر اینکه Ringwraiths در اطراف باشند و یا آتش بزرگ سائورون به شما نگاه کند ، می توانید اطراف غیب را گشت بزنید. اما نکته ای که هرگز متوجه آن نشدیم این واقعیت است که قدرت نامرئی برای همه کار نمی کند. مثلاً گاندالف.

ببینید ، این حلقه از نظر فنی پوشنده خود را نامرئی نمی کند - بدن پوشنده را به قلمرو دیگری تغییر می دهد. به همین دلیل است که وقتی دنیا انگشتر را برپا می کند ، جهان از نظر فریدو همه سایه می رود. همچنین به همین دلیل است که سائرون وقتی در آغاز بورس تحصیلی حلقه را می پوشید نامرئی نیست (وقتی که ایزیلدور انگشت خود را قطع می کند). سائورون بخشی از طبقه ای از موجودات است که به نام مایار شناخته می شود ، ارواح ایجاد شده توسط خدای مانند Iluvatar برای کمک به او در مقابله با جزئیات کوچک جهان. آنها مانند فرشتگان هستند. بنابراین از آنجا که او تا حدودی در دنیای روح وجود دارد ، سائرون وقتی به حلقه می خورد ، به آنجا سفر نمی کند. گاندالف نیز مانند سائرون ، مائیا نیز هست. گاندالف خیلی خطرناک و جادوگر است که رینگ را در معرض خطر قرار ندهد ، اما اگر تا به حال این کار را کرده و برای یک لحظه وانمود کند که این سرزمین میانه است ، او هنوز به راه دیگری برای ورود به اتاق قفل دختران احتیاج دارد. البته او هنوز راهی پیدا کرده است. مرد جادوگر است.

حلقه گولوم را به سمت کوه های مه آلود سوار کرد

در ابتدای بازگشت The King ، می بینیم که چگونه Gollum برای اولین بار به حلقه رسید. سپس به اسمگول معروف شد ، هنگامی که دیگل حلقه را در پایین رودخانه پیدا می کند با پسر عموی خود Deagol در حال ماهیگیری است. اسمگول پسر عموی خود را می کشد ، حلقه را دزدیده می کند ، آن را زیبا یا چیزی می نامد و سپس آن را داغ می کند تا به کوه های مه آلود ، جایی که او برای پنج قرن آینده در آن زندگی می کند. اما چرا کوهستان های مه آلود ، جایی که او آشکارا در معرض خطر کشف اجنه بود که همچنین در زیر کوه ها زندگی می کردند؟

جواب: حلقه او را به آنجا کشاند. Mounties Mountains ، رشته کوه مرکزی در نقشه فوق ، در نزدیکی مرز میرکوود (جنگلی با عنکبوتهای غول پیکر در هابیت) قرار دارد. میرکوود جایی است که روح سائورون در زمان وقایع قبلی و تا حدی در طول هابیت قدرت خود را به دست می آورد. گاندالف در The Fellowship of the Ring می گوید: "حلقه در تلاش بود تا به ارباب خود برگردد. از دست ایزیلدور لغزیده بود و به او خیانت می کرد ؛ سپس وقتی فرصتی پیش آمد ، Deagol بیچاره را گرفت و او به قتل رسید ؛ و پس از آن گولوم ، و او را رها کرده بود ... بنابراین ، اکنون ، وقتی استادش دیگر بار بیدار شد و افکار تاریک خود را از میرکوود بیرون فرستاد ، گولوم را رها کرد. "

اصولاً حلقه گولوم را به سمت کوهها سوق داد تا به سائرون نزدیک شود تا اینکه زمان آن فرا رسد که این انگشتر ادامه سفر خود را به استاد خود ادامه دهد. به همین دلیل ...

این حلقه می تواند اندازه و در صورت خواست تغییر کند

گاندالف در The Fellowship می گوید: "حلقه قدرت به خودی خود ، Frodo نگاه می کند." دقیقاً مانند حلقه ، گولوم را به سائرون نزدیکتر کرد ، همچنین می تواند تصمیم بگیرد که زمان از دست رفتن چیست - از نظر لغوی دیدیم که در ابتدای فیلم The Fellowship ، انگشتر کوچک به اندازه انگشت ایزیلدور کوچک شده است. اما بعد ، هنگامی که ایزیلدور مورد حمله اورک ها قرار گرفت ، او انگشتر را روی او قرار دادنبردهای حماسی ، جلوه های ویژه دیوانه ، درام ، فتنه ، برومن: سه گانه Lord of Rings همه چیز را دارد. و اتصال همه جادوها با هم ، یک حلقه است. قدرتمند و مرموز ، حلقه همیشه موجود است ، اما هرگز به طور کامل توضیح داده نشده است - حتی در کتابها ، J.R.R. تالکین هرگز صاف نکرد تمام قدرت و تاریخ حلقه را فاش کرد. اما بین فیلم ها ، کتاب ها ، "سیلارمیلیون" و نامه های خود تولکین ، ما توانسته ایم از این تاریکی نفرین شده تاریکی نور کمی بدرخشیم. پیری پیچیده است یکی از فضایل حلقه این واقعیت است که وقتی آن را دارید ، پیری را متوقف می کنید. بیلبو هنوز در 111 سالگی خود جوان به نظر می رسید ، و گولوم انگشتری را برای حدود 500 سال داشت بدون هیچ گونه پیری قابل توجه. تمام تغییراتی که در مورد او رخ داده است بیشتر در زندگی در یک غار برای تمام آن سالها بوده است. بیلبو البته در ابتدای سه گانه ، انگشتر را به فریدو داد و در پایان ، قدرت جوانی بیلبو محو شده بود و او را به یک هابیت قدیمی و ضعیف رها می کرد - درست در مورد سنی که باید اگر هرگز پیدا نمی کرد. در وهله اول حلقه یا این کار را کرد؟ یکی از جزییاتی که در فیلم ها به چشم می خورد این است که فروودو حتی 17 سال پس از جشن تولد 111 سالگی بیلبو حتی شایر را ترک نکرد. اما وقتی Frodo و باند به Rivendell رسیدند ، بیلبو هنوز شبیه بیلبو بود ، نه پوسته نیمه هابیت که شما انتظار آن را دارید از یک نیمه نزدیک 130 ساله بدست آورید. تا زمان حلقه از بین نرفت که عصر بیلبو به این سرعت پیشرفت کرد. به عبارت دیگر ، برخی از قدرتهای حلقه حتی پس از از دست دادن حلقه با کسی می چسبند (یا آن را تسلیم می کنند ، مانند بیلبو) ، اگرچه هرگز مشخص نیست که دقیقاً چه مدت این اثرات اثری باقی می مانند. اگر حلقه نابود نشده بود ، آیا بیلبو همچنان مانند Gollum زندگی می کرد؟ استفاده از حلقه ها فقط نامرئی نیستند بیشتر افراد تماشا می کردند که بیلبو در جشن تولد خود در The Fellowship of the Ring حلقه ای را برپا کرده بود و فکر می کردند "عالی ، یک حلقه نامرئی". بدیهی است که چیزهای بیشتری از آن وجود دارد ، اما به نظر می رسد که نامرئی بودن بسیار ساده است: آن را بگذارید و ناپدید شوید. مگر اینکه Ringwraiths در اطراف باشند و یا آتش بزرگ سائورون به شما نگاه کند ، می توانید اطراف غیب را گشت بزنید. اما نکته ای که هرگز متوجه آن نشدیم این واقعیت است که قدرت نامرئی برای همه کار نمی کند. مثلاً گاندالف. ببینید ، این حلقه از نظر فنی پوشنده خود را نامرئی نمی کند - بدن پوشنده را به قلمرو دیگری تغییر می دهد. به همین دلیل است که وقتی دنیا انگشتر را برپا می کند ، جهان از نظر فریدو همه سایه می رود. همچنین به همین دلیل است که سائرون وقتی در آغاز بورس تحصیلی حلقه را می پوشید نامرئی نیست (وقتی که ایزیلدور انگشت خود را قطع می کند). سائورون بخشی از طبقه ای از موجودات است که به نام مایار شناخته می شود ، ارواح ایجاد شده توسط خدای مانند Iluvatar برای کمک به او در مقابله با جزئیات کوچک جهان. آنها مانند فرشتگان هستند. بنابراین از آنجا که او تا حدودی در دنیای روح وجود دارد ، سائرون وقتی به حلقه می خورد ، به آنجا سفر نمی کند. گاندالف نیز مانند سائرون ، مائیا نیز هست. گاندالف خیلی خطرناک و جادوگر است که رینگ را در معرض خطر قرار ندهد ، اما اگر تا به حال این کار را کرده و برای یک لحظه وانمود کند که این سرزمین میانه است ، او هنوز به راه دیگری برای ورود به اتاق قفل دختران احتیاج دارد. البته او هنوز راهی پیدا کرده است. مرد جادوگر است. حلقه گولوم را به سمت کوه های مه آلود سوار کرد در ابتدای بازگشت The King ، می بینیم که چگونه Gollum برای اولین بار به حلقه رسید. سپس به اسمگول معروف شد ، هنگامی که دیگل حلقه را در پایین رودخانه پیدا می کند با پسر عموی خود Deagol در حال ماهیگیری است. اسمگول پسر عموی خود را می کشد ، حلقه را دزدیده می کند ، آن را زیبا یا چیزی می نامد و سپس آن را داغ می کند تا به کوه های مه آلود ، جایی که او برای پنج قرن آینده در آن زندگی می کند. اما چرا کوهستان های مه آلود ، جایی که او آشکارا در معرض خطر کشف اجنه بود که همچنین در زیر کوه ها زندگی می کردند؟ جواب: حلقه او را به آنجا کشاند. Mounties Mountains ، رشته کوه مرکزی در نقشه فوق ، در نزدیکی مرز میرکوود (جنگلی با عنکبوتهای غول پیکر در هابیت) قرار دارد. میرکوود جایی است که روح سائورون در زمان وقایع قبلی و تا حدی در طول هابیت قدرت خود را به دست می آورد. گاندالف در The Fellowship of the Ring می گوید: "حلقه در تلاش بود تا به ارباب خود برگردد. از دست ایزیلدور لغزیده بود و به او خیانت می کرد ؛ سپس وقتی فرصتی پیش آمد ، Deagol بیچاره را گرفت و او به قتل رسید ؛ و پس از آن گولوم ، و او را رها کرده بود ... بنابراین ، اکنون ، وقتی استادش دیگر بار بیدار شد و افکار تاریک خود را از میرکوود بیرون فرستاد ، گولوم را رها کرد. " اصولاً حلقه گولوم را به سمت کوهها سوق داد تا به سائرون نزدیک شود تا اینکه زمان آن فرا رسد که این انگشتر ادامه سفر خود را به استاد خود ادامه دهد. به همین دلیل ... این حلقه می تواند اندازه و در صورت خواست تغییر کند گاندالف در The Fellowship می گوید: "حلقه قدرت به خودی خود ، Frodo نگاه می کند." دقیقاً مانند حلقه ، گولوم را به سائرون نزدیکتر کرد ، همچنین می تواند تصمیم بگیرد که زمان از دست رفتن چیست - از نظر لغوی دیدیم که در ابتدای فیلم The Fellowship ، انگشتر کوچک به اندازه انگشت ایزیلدور کوچک شده است. اما بعد ، هنگامی که ایزیلدور مورد حمله اورک ها قرار گرفت ، او انگشتر را روی او قرار داد...انگشت زد و سعی کرد از کنار رودخانه فرار کند. این زمانی است که حلقه تصمیم به تغییر اندازه گرفت و خود را از شر Isildur خلاص کرد تا اینکه شخص دیگری آن را پیدا کرد ... کسی که برای به ارمغان آوردن استاد خود کاری بهتر انجام می داد. صحنه ای که Isildur حلقه را از دست می دهد فیلمبرداری شده است ، اما فقط در DVD Extended Edition منتشر شد ، بنابراین بسیاری از مردم اهمیت تغییر اندازه حلقه را از دست دادند. در حالی که به طور گسترده ای فرض بر این بود که این حلقه به اندازه انگشت صاحب جدیدش به چشم می خورد ، واقعیت این است که حلقه وقتی می خواهد تغییر شکل دهد انتخاب می کند. سالهاست که بحث می شود که آیا این انگشتر واقعاً حساس است - و این بحث هرگز برطرف نشده است - اما اجماع عمومی این است که اساساً به صورت جادویی "برنامه ریزی شده" است که سریعترین مسیر را به سائرون برگرداند ، هرچه ممکن باشد باشد. Frodo هرگز آن را از دست نداد ، زیرا او بیشتر اوقات آن را با زنجیره حمل می کرد ... و به این دلیل که آن را مستقیماً به موردور حمل می کرد. کتیبه انگشتر الویس نیست حروف شعله ور در یک حلقه بسیار جذاب ، اما حتی جالب تر به نظر می رسند ، اما از لحاظ متنی و تاریخی دارای اهمیت هستند. هورا! در زبان انگلیسی ، کتیبه "یکی از حلقه ها برای حاکم کردن همه آنها ، یک حلقه برای یافتن آنها ، یک حلقه برای یافتن همه آنها و در تاریکی اتصال آنها" نوشته شده است. با این حال ، در نوشتن روی حلقه ، این عبارت در Black Speech نوشته شده است ، زبانی که توسط سائرون ساخته شده است و از حروف الویش به صورت خراب استفاده می کند. اما مهمتر از همه ، این حلقه نشان دهنده تنها شکل نوشتاری گفتار سیاه خالص است که تالکین تاکنون ایجاد کرده است. وقتی سائرون دوباره به کتابها می آید ، سعی می کند Black Speech را به زبان رسمی Mordor تبدیل کند ، اما اورک ها همچنان مانند doof ها آنرا خراب می کنند و نسخه bastardized خود را از این زبان ایجاد می کنند تا در بین خودشان استفاده کنند. به همین دلیل ، اورک ها در کتاب ها هرگز به صورت خالص صحبت نمی کنند ، بنابراین تنها زمانی که شکل ظاهر می شود روی خود حلقه است. تالکین خود از زبان متنفر بود ، به همین دلیل او هرگز کاری را که با الیویش انجام داد گسترش نداد. او در یکی از نامه های خود حتی گفت که لیوانی را که یکی از هوادارانش برای وی ارسال کرده بود ، به دلیل اینکه "با کلمات وحشتناک دیده شده در حلقه حک شده است" حکاکی کرده است. وی افزود: البته من هرگز از آن نوشیده ام ، اما از آن برای خاکستر تنباکو استفاده می کنم. او از آن برای یک زیرکشت استفاده می کرد. خوب. اجازه عبور به سرزمین Undying را اعطا می کند در پایان سه گانه ارباب حلقه ها ، هفت نفر بودند که تا به حال یک حلقه را حمل کرده بودند: Frodo ، Bilbo ، Sam ، Gollum ، Deagol ، Sauron و Isildur (خوب ، هشت نفر اگر تام بمبادیل را حساب کنید). دیاگول ، سائورون و گولوم در طول داستان درگذشت و ایزیلدور مدت ها قبل از شروع هر یک از آنها مرد. و در پایان ، این حلقه به سه نگهبان حلقه باقی مانده به سرزمین Undying دسترسی پیدا کرد. البته نه از طریق قدرت خود. اما حمل حلقه یک بار سنگین است و هیچ کس این را بهتر از الف ها نمی فهمد. به عنوان پاداش برای دارندگان حلقه که پس از از بین رفتن حلقه هنوز زنده بودند - بیلبو ، فروودو و سام - الف ها به آنها اجازه دادند تا به سرزمین های Undying سفر کنند. علاوه بر Gimli (که به خاطر او دلسوز بیکران لگولاس بود) ، این سه نفر تنها فانیانی بودند که اجازه دادند با الف ها به آن طرف دریا بروند. در مورد تام بمبادیل چیزهای زیادی نشان می دهد بهتر یا بدتر ، تام بمبادیل هرگز این فیلم ها را به فیلم Lord of Rings تبدیل نکرد. طبیعت ساکن آزاد و روحیه ای که سرگرمی ها پس از ترک شایر با آنها ملاقات می کنند ، همان اندازه مرموز است که وقتی تولکین برای اولین بار کتاب ها را نوشت ، برگشت. او از هیچ جا وارد داستان نمی شود و بعد همان ناگهان ناپدید می شود ، و این منجر به یک تن از تئوری های طرفداران در مورد اینکه او واقعاً چه کسی است ، می شود. برخی فکر می کنند که وی جادوگر است ، برخی دیگر فکر می کنند که او نماینده خوانندگان کتاب است ، اما یکی از معقول ترین نظریه ها این است که بمبادیل تجسم آفرینش است ، پیشنهادی که با نحوه برخورد با حلقه تقویت می شود. هنگامی که فردو و بیت به تام بمبادیل رسیدند ، صحنه ای وجود دارد که او انگشتر را می گیرد و آن را امتحان می کند: "سپس تام حلقه را در انتهای انگشت کوچک خود قرار داد و آن را نگه داشت و تا نور شمع نگه داشت. سرگرمی ها هیچ چیز عجیب و غریبی در این مورد مشاهده نکردند. بعد گاز گرفتند. هیچ علامتی از ناپدید شدن تام وجود نداشت! " پس از آن ، تام حلقه را به Frodo برگرداند "با لبخند" و Frodo منتظر لحظه ای مناسب است تا حلقه را روی انگشت خودش بگذارد ، فقط برای اینکه مطمئن شود Bombadil هیچ گونه shenanigans را تغییر نداده است. کار می کند - او نامرئی می شود - اما وقتی سعی می کند از جدول جدا شود ، بمبادیل او را صدا می کند و می گوید: "قدیمی تام بمبادیل هنوز به همین اندازه کور نیست". با توجه به روشی که Bombadil تحت تأثیر حلقه قرار نگرفت (و سعی نکرد آن را نگه دارید) ، بدیهی است که بمبادیل بالاتر از نفوذ حلقه است. بعداً ، Frodo از همسر تام ، گلدبری ، سؤال می کند که بمبادیل کیست. او به سادگی می گوید: "او است". اگرچه او به طور عادی می گوید ، ترجمه در Elvish "Ea" است ، که به نظر می رسد نام دیگری برای آتش سوزی های خلقت است که برای اولین بار جهان را رقم زد. و همه اینها از یک پاراگراف که تام بمبادیل حلقه را در آن نگه می دارد. این می تواند واقعیت را پیچیده کند یکی از قدرتهایی که بندرت دیده می شود ، قابلیت سردرگمی آن است...هر اتفاقی که نزدیک باشد نزد مرد حامل آن باشد. این اتفاق در کل سه گانه اتفاق می افتد. در بازگشت پادشاه ، سام پس از اعتقاد به اینکه شلوب فروودو را به قتل رساند ، حلقه را می گیرد. او همچنان به تلاش Frodo ادامه می دهد ، فقط به این زودی که خود را در اورک های Cirith Ungol ، آن برج در موردور که در آن اورک ها اجساد Frodo را گرفتند گرفتار کردند. در این فیلم ، سام برخی از پله پله ها را انجام می دهد و با استینگ چند زن و شوهر اورک را پایین می آورد ، اما در کتاب او به یک کابوس تمام عیار تبدیل می شود که امثال آن فقط توسط قربانیان مترسک در بتمن دیده می شود. در همان صحنه کتاب ، فردو به درون سیریت اونگول می رود و با یک اورک روبرو می شود. این اتفاق می افتد که این اتفاق می افتد: "آنچه که دید ، یک هابیت وحشت زده کوچک نیست که سعی در نگه داشتن شمشیر ثابت داشته باشد: یک شکل ساکت عالی را دید ، در سایه خاکستری پوشانده شده ، در برابر چراغ تکان دهنده پشت سر بود ؛ در یک دست شمشیری نگه داشت ، بسیار مهمی از آن درد تلخ بود ، دیگری در پستانش چنگیده بود ، اما برخی از تهدیدهای نامعلوم قدرت و عذاب را پنهان نگه داشته بود. برای لحظه ای اورک پیچید ، و سپس با یک زرد پلید از ترس برگشت و دوباره گریخت. آمده بود " درست با نگه داشتن انگشتر ، سام چنین هاله وحشتناکی را از بین برد که خود اورک ها دم خود را چرخانده و مانند توله سگهای وحشت زده می دویدند. همین اتفاق دوباره اتفاق افتاد هنگامی که فردو در حال جنگیدن با گولوم در کرک رستاخیز بود. قبل از چشمان سام ، فردو به "چهره ای که به رنگ سفید پوشیده شده است تبدیل می شود ، اما در سینه اش چرخ آتش قرار داشت." اگر انگشتر فقط این قدرتها را زودتر نشان می داد ، Frodo می توانست مستقیماً وارد Mordor شود. این ثابت می کند که سام قهرمان واقعی است کاملاً واضح است: Samgment Gamgee قهرمان واقعی Lord of Rings است. تالکین خود این فکر را کرد. وی در نامه‌ای که به میلتون والدمن نوشت ، سام را "قهرمان اصلی" داستان نامید. لعنتی ، Frodo. این مکنده است اما منطقی است شما می توانید بگویید که بدون سام ، Frodo هرگز این همه راه را به Mordor تبدیل نمی کرد. می توانید بگویید که سام مداخله ای برای شلیک بمب Frodo به قسمت انتهایی انجام داد. اما پایان داستان نیست. هر قهرمان به پیاده رو احتیاج دارد ، اما انجام کار پیاده روی باعث نمی شود که شخص قهرمان شود. از طرف دیگر ، انجام کار قهرمان ... خوب ، که یک قهرمان یک پیاده رو می کند. به یاد داشته باشید که چگونه سام پس از اینکه فکر کرد فردو مرده است ، انگشتر را برداشت؟ در فیلم ، او فوق العاده سایان سام (اما هنوز هم به شکلی کاملاً سام) قرار می گیرد و این حلقه را به فرودو در سیریت اونگول برمی گرداند. اما در کتاب ها ، سام حامل حلقه به مدت دو روز کامل است و مجبور است چندین بار آن را بپوشد تا از دیدن اورک ها در امان نماند. با این حال وقتی دوباره Frodo را پیدا کرد ، بلافاصله آن را پس می دهد: "خوب ، آقای Frodo ، گفت:" سام ، مبهوت است. "اینجا است!" او فقط آن را رها کرد. گندالف به سختی آن را لمس می کند. بورومیر فقط با دیدن آن به شرارت وسوسه شد ، اما سام پس از روزها حلقه را حمل کرد - پس از گذراندن بیشتر سه جانبه در کنار آن ، نه کمتر - و بلافاصله آن را پس داد. اگر قدرت فساد حلقه مطابق با تمایلات طبیعی یک شخص باشد ، باید سام به همان اندازه سائورون شر باشد. شما بروید ، Gamgee. توصیه شده بعدی بزرگترین سالهای تاریخ فیلم ساموئل ال جکسون در فیلم Pulp Fiction توسط نولان مور / 20 مه 2019 6:12 EST از اوایل زمان Kinetoscope و نیکلودئون ها ، فیلمسازان با دوربین ها به سمت مردم نشانه رفته و داستان های خود را روی صفحه نمایش می گذارند. و از زمان اختراع فیلم ، مردم در مورد فیلم صحبت می کنند ، بحث می کنند و بحث می کنند. برجسته ترین ، یکی از بزرگترین سؤال در میان سینفیلدها این است که "بهترین سال در تاریخ فیلم چیست؟" کدام سال بیشترین سهم را در فرهنگ پاپ و سینما داشته است؟ کدام سال با رقابتی ترین بازیگران ، گرفتن امتیازات و کارگردان های جسورانه قوی ترین داستان ها را تولید کرده است؟ خوب ، سالهای مشخص قطعاً از بقیه بسته های سینمایی ایستادگی می کند. این سالها است که شخصیت های نمادین ، ​​لحظه های به یاد ماندنی فیلم و خطوطی را به ما هدیه می دهند که همه افراد در سراسر جهان می توانند از آن نقل کنند. این سالها است که مخاطبان را وحشت زده و در رشته های قلبی ما قرار می دهد ، ما را به هیستریک می فرستد و باعث می شود که احساس الهام کنیم. از هالیوود کلاسیک گرفته تا خاطره اخیر ، اینها بزرگترین سالها در تاریخ فیلم هستند. سال 1939 سال طلایی هالیوود بود صحنه از جادوگر اوز در سال 1939 ، جنگ جهانی دوم به تازگی در اروپا آغاز شد ، اما ایالات متحده هنوز درگیر آن نشده بود. این کشور از رکود بزرگ بیرون می آمد و آمریکایی ها وقت آزاد خود را برای رفتن به فیلم ها سپری می کردند. و مرد ، فیلم های بسیار خوبی برای دیدن وجود داشت. مورخان سال 1939 را "سال طلایی هالیوود" و به دلایل خوب می نامند. Wizard of Oz ، با دمپایی قرمز یاقوت کبود ، جادوگر جادوگر ، و آهنگ های کلاسیک مانند "جایی بیش از رنگین کمان" به ما داد. Gone with the Wind وجود داشت ، یک حماسه جنگ داخلی که هنوز هم پرفروش ترین فیلم تا به حال است ، که تنظیم کننده تورم است. جیمی استوارت یکی از بهترین عملکردهای خود را به عنوان سناتور قهرمان در آقای اسمیت گوس به واشنگتن تحویل داد ، Wuthering Heights لورنس الیویه را به یک افسانه تبدیل کرد و استاژهوچ یکی از بزرگترین ستاره های فیلم همه را به ما داد....

اما این دو فیلم زمینه ساز افتخار را داشتند.

ما در سال 1975 از آب دور ماندیم
روی Scheider در فک

بسیاری از دوستداران فیلم می گویند دهه 1970 بزرگترین دهه برای فیلم بود و 1975 از پرونده آنها پشتیبانی می کند. One Flew Over the the Cuckoo's Nest به یکی از تنها سه فیلم برای بدست آوردن اسکار پنجگانه بزرگ بدل شد و این سزاوار تک تک تندیس ها بود ، مخصوصاً برای اجرای نیروگاه های جک نیکلسون و لوئیز فلچر. و هر کسی که سرعت هوای یک پرستو ناپسند یا به طور تصادفی فریاد می زند "نی" را برآورد کرده است ، '75 برای تشکر از مونی پایتون و گریال مقدس دارد. همچنین تماشاگران با نشویل روبرت آلتمن ، یکی از درخشان ترین فیلم هایی که تاکنون در مورد صنعت موسیقی و هویت شکسته آمریکا ساخته شده است ، برخورد می شدند. نمایندگی LGBTQ با نمایش روز سگ و بعد از ظهر The Rocky Horror Picture Show برخی از اقدامات چشمگیر را رقم زد و از آن عاشق یا متنفر بود ، نمی توان انکار کرد که Barry Lyndon استنلی کوبریک از استنلی کوبریک یک فیلم زیبا به نظر می رسد.

با این حال ، 1975 به لطف یک کوسه مکانیکی بزرگ و یک کارگردان ریش به نام استیون اسپیلبرگ یک نقطه عطف مهم است. این سالی بود که فک مخاطب را از آب و داخل سینماها ترساند. قدم زدن در خط نازک بین عمل و وحشت ، Jaws به بلندترین فیلم همه زمانه (تا جنگ ستارگان) تبدیل شد و مفهوم بلاک چین تابستان را خلق کرد. در حالی که برخی استدلال می کنند Jaws به خلاقیت دهه 1970 کمک کرده است (و آنها دقیقاً اشتباه نیستند) ، این تلنگر ماهی قاتل تقریباً یک فیلم عالی است و دنیایی را خلق کرده که فیلم های اکشن بزرگی مانند Terminator 2 ، Jurassic Park و Avengers می توانند در این فیلم بازی کنند. تسلط بر صفحه نقره ای.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۲
مهسا رسولی

گاندالف جادوگر است ، اما او آن نوع جادوگری نیست که ما به آن عادت کرده ایم. گاندالف به همان روشی جادوگر نیست که مثلاً هری پاتر یک جادوگر باشد. او کسی نیست که در کودکی استعداد جادوگری را نشان دهد و به همین دلیل به مدرسه جادوگر اعزام شد و به او توفیق بزرگی داده و یک دسته از جادوها را آموزش داده است. گاندالف به عنوان یک جادوگر ایجاد شد و برای محافظت از آن به سرزمین میانه فرستاده شد.

والارها اساساً خدایان سرزمین میانه بودند و گاندالف را به آنجا فرستادند - به همراه سارومان ، راداگست و دو جادوگر دیگر که در داستان های تولکین غیب هستند. این جادوگران در ابتدا به عنوان موجوداتی به نام مایار وجود داشتند که به عنوان خدمتگزار والار عمل می کردند. هنگامی که آنها به سرزمین میانه اعزام شدند ، ساخته شده بودند که انسان به نظر می رسند و به آنها توانایی جادویی و جسمی فراتر از مردان عادی داده می شود. آنها هزاره وجود داشته اند. حتی بیشتر از الف ها به همین دلیل گاندالف خیلی می داند. به همین دلیل مهم نیست که بورس تحصیلی به کجا برود ، او قبلاً در آنجا بوده است و همیشه به نظر می رسد کسی را می شناسد - او به اندازه کافی زنده بوده است که به هر گوشه ای از سرزمین میانه سفر کرده و صدها بار دوباره به آنجا بازگشت. به همین دلیل است که پس از مرگ در طول نبرد با بالروگ ، گندالف به زندگی باز می گردد. این طلسم جادویی نیست که او را زنده کند. والار او را برمی گرداند. به همین دلیل است که حتی اگر او مانند یک پیرمرد به نظر می رسد ، می تواند راه خود را به عنوان بسیاری از اورک ها به عنوان آراگورن حک کند.

آن دنیتور فقط یک ترسو شیطانی و دیوانه بود
جان نوبل به عنوان دنتور

در بازگشت پادشاه پیتر جکسون ، دنیتور به عنوان یک دیوانه انتقامجو و ترسو به تصویر کشیده شد. جان نوبل نقش دنتور را به کمال بازی کرد ، اما اطلاعات زیادی از دست رفته در این فیلم وجود داشت که می توانست عمق بیشتری به شخصیت اضافه کند.

در رمان ، تالکین روشن می کند که دنیتور به دلیل شهوت قدرت یا جنگ مجنون نبود. دنتور توسط یک نفوذ جادویی خارج - توسط یک Palanthir - عصبانی شد. اگر این کلمه را تشخیص ندهید ، ممکن است به یاد داشته باشید که در یاران حلقه - قبل از این که متوجه شود سارومان به سمت تاریک رفته است - گاندالف به شدت ناراحت می شود وقتی سارومان فاش کند که از یک گوی با انرژی عرفانی می پیچد که درون آن چرخیده است. مدار سارومان یکی از Palanthir بود ، و Denethor نیز یکی از آن ها را داشت. قبل از وقایع ارباب حلقه ها ، او استفاده از Palanthir را امتحان کرد تا چیزی را که می تواند در برابر سائرون استفاده کند از بین ببرد. درعوض ، تأثیر سائورون در پالانتیر او را عصبانی کرد. حتی در نسخه گسترده بازگشت پادشاه ، اگرچه در نهایت مشخص شد که دنیتور دارای یک Palanthir بود ، هرگز مشخص نمی شود که این سنگ است که او را فشار داده است.

در حالی که دنیتور در نهایت به عنوان استوارد شکست خورد ، سقوط او غم انگیز است. او رهبر یک پادشاهی محاصره شده بود و در جستجوی راهی برای متوقف کردن یک دشمن بی نظیر بود. او شکست خورد و پیامد آن جنون بود ، اما او برای نجات مردم خود دیوانه شد ، و این باید چیزی را حساب کند.

آن گوندور تنها ایستاده بود
کوتوله The Hobbit، Haldir and Lorien Elf

اقتباس پیتر جکسون از بازگشت پادشاه ممکن است این تصور را به شما بدهد که گاندور تنها جایی بود که ارتشهای سائورون محاصره کردند ، اما این خیلی دور از واقعیت است. این اشاره شده است که به طور خلاصه در نسخه گسترده بازگشت پادشاه ، هنگامی که لگولاس به گیملی می گوید او معتقد است کوتوله ها مشغول نبردهای خود هستند. اما ما هیچ ویژگی خاصی را نمی شنویم.

ضمائم ارباب حلقه ها روشن می سازد که در همین زمان لشکرهای سائورون به دیواره های میناس تیریت می شتافتند ، الف ها ، کوتوله‌ها و انسانهای بزرگتر از سرزمین میانه با هجوم خود دست و پنجه نرم می کردند. ارتش های سائورون در دول گلدور - شهری متروکه که گندالف ، سارومان و گالادریل در فیلم های هابیت با سائورون روبرو می شوند - سه بار به لورین حمله کردند. هنگامی که سرانجام سائرون شکست خورد ، گالادریل و کلبرن به این شهر سفر کردند و آن را ویران کردند. Thranduil (پادشاه جن و جن که توسط لی پیس در فیلم های هابیت بازی می کرد) و وود الف های وی در جنگ با اورک ها در جنگل های خود در حال جنگ بودند و در نهایت آنها موفق به اخراج آنها شدند.

انسانهای دیل (شهری در پای کوه تنها) با موفقیت از الف ها موفق نبودند ، اگرچه به کمک کوتوله های اربور نیز کمک می کردند. لشکرهای سائرون به دیل حمله کردند و مدافعان آن را تحت الشعاع خود قرار دادند. انسانها و کوتوله ها به طور یکسان در کوه Lonely پناه گرفتند و اورک ها محاصره دروازه های آن شدند. هنگامی که یک حلقه نابود شد ، ارتشهای ترکیبی انسانها و کوتوله ها توانستند اورک ها را مسیریاب کنند ، اما قبل از کشته شدن پادشاه برند دیل و کینگ داین از ابیرور.

اینکه بورومیر فقط یک خائن ضعیف بود
بورومیر به زنگ نگاه می کند

در آن زمان که شان Bean Boromir بازی می کرد ، او هنوز اعتبار مرگ در هر فیلم را به دست نیاورد ، اما یک موضوع مشترک قابل توجه دیگر در نقش هایش وجود داشت. بیشتر اوقات نه ، او یا یک خائن بازی می کرد (GoldenEye 1995) ، یک بی کفایت (The Field 1990) یا هر دو (Ronin 1998). بنابراین به یک معنا او برای Boromir عالی بود ، اما به عبارت دیگر او بدترین انتخاب بود زیرا این بدان معنی بود که شما فوراً می دانید که او قصد دارد اوضاع را فریب دهد.

تالکین در رمان خود روشن می کند که بورومیر یک مبارز نجیب و قدرتمند است. او یکی از ماهرترین شمشیربازان در دوره کمک هزینه تحصیلی استگاندالف جادوگر است ، اما او آن نوع جادوگری نیست که ما به آن عادت کرده ایم. گاندالف به همان روشی جادوگر نیست که مثلاً هری پاتر یک جادوگر باشد. او کسی نیست که در کودکی استعداد جادوگری را نشان دهد و به همین دلیل به مدرسه جادوگر اعزام شد و به او توفیق بزرگی داده و یک دسته از جادوها را آموزش داده است. گاندالف به عنوان یک جادوگر ایجاد شد و برای محافظت از آن به سرزمین میانه فرستاده شد. والارها اساساً خدایان سرزمین میانه بودند و گاندالف را به آنجا فرستادند - به همراه سارومان ، راداگست و دو جادوگر دیگر که در داستان های تولکین غیب هستند. این جادوگران در ابتدا به عنوان موجوداتی به نام مایار وجود داشتند که به عنوان خدمتگزار والار عمل می کردند. هنگامی که آنها به سرزمین میانه اعزام شدند ، ساخته شده بودند که انسان به نظر می رسند و به آنها توانایی جادویی و جسمی فراتر از مردان عادی داده می شود. آنها هزاره وجود داشته اند. حتی بیشتر از الف ها به همین دلیل گاندالف خیلی می داند. به همین دلیل مهم نیست که بورس تحصیلی به کجا برود ، او قبلاً در آنجا بوده است و همیشه به نظر می رسد کسی را می شناسد - او به اندازه کافی زنده بوده است که به هر گوشه ای از سرزمین میانه سفر کرده و صدها بار دوباره به آنجا بازگشت. به همین دلیل است که پس از مرگ در طول نبرد با بالروگ ، گندالف به زندگی باز می گردد. این طلسم جادویی نیست که او را زنده کند. والار او را برمی گرداند. به همین دلیل است که حتی اگر او مانند یک پیرمرد به نظر می رسد ، می تواند راه خود را به عنوان بسیاری از اورک ها به عنوان آراگورن حک کند. آن دنیتور فقط یک ترسو شیطانی و دیوانه بود جان نوبل به عنوان دنتور در بازگشت پادشاه پیتر جکسون ، دنیتور به عنوان یک دیوانه انتقامجو و ترسو به تصویر کشیده شد. جان نوبل نقش دنتور را به کمال بازی کرد ، اما اطلاعات زیادی از دست رفته در این فیلم وجود داشت که می توانست عمق بیشتری به شخصیت اضافه کند. در رمان ، تالکین روشن می کند که دنیتور به دلیل شهوت قدرت یا جنگ مجنون نبود. دنتور توسط یک نفوذ جادویی خارج - توسط یک Palanthir - عصبانی شد. اگر این کلمه را تشخیص ندهید ، ممکن است به یاد داشته باشید که در یاران حلقه - قبل از این که متوجه شود سارومان به سمت تاریک رفته است - گاندالف به شدت ناراحت می شود وقتی سارومان فاش کند که از یک گوی با انرژی عرفانی می پیچد که درون آن چرخیده است. مدار سارومان یکی از Palanthir بود ، و Denethor نیز یکی از آن ها را داشت. قبل از وقایع ارباب حلقه ها ، او استفاده از Palanthir را امتحان کرد تا چیزی را که می تواند در برابر سائرون استفاده کند از بین ببرد. درعوض ، تأثیر سائورون در پالانتیر او را عصبانی کرد. حتی در نسخه گسترده بازگشت پادشاه ، اگرچه در نهایت مشخص شد که دنیتور دارای یک Palanthir بود ، هرگز مشخص نمی شود که این سنگ است که او را فشار داده است. در حالی که دنیتور در نهایت به عنوان استوارد شکست خورد ، سقوط او غم انگیز است. او رهبر یک پادشاهی محاصره شده بود و در جستجوی راهی برای متوقف کردن یک دشمن بی نظیر بود. او شکست خورد و پیامد آن جنون بود ، اما او برای نجات مردم خود دیوانه شد ، و این باید چیزی را حساب کند. آن گوندور تنها ایستاده بود کوتوله The Hobbit، Haldir and Lorien Elf اقتباس پیتر جکسون از بازگشت پادشاه ممکن است این تصور را به شما بدهد که گاندور تنها جایی بود که ارتشهای سائورون محاصره کردند ، اما این خیلی دور از واقعیت است. این اشاره شده است که به طور خلاصه در نسخه گسترده بازگشت پادشاه ، هنگامی که لگولاس به گیملی می گوید او معتقد است کوتوله ها مشغول نبردهای خود هستند. اما ما هیچ ویژگی خاصی را نمی شنویم. ضمائم ارباب حلقه ها روشن می سازد که در همین زمان لشکرهای سائورون به دیواره های میناس تیریت می شتافتند ، الف ها ، کوتوله‌ها و انسانهای بزرگتر از سرزمین میانه با هجوم خود دست و پنجه نرم می کردند. ارتش های سائورون در دول گلدور - شهری متروکه که گندالف ، سارومان و گالادریل در فیلم های هابیت با سائورون روبرو می شوند - سه بار به لورین حمله کردند. هنگامی که سرانجام سائرون شکست خورد ، گالادریل و کلبرن به این شهر سفر کردند و آن را ویران کردند. Thranduil (پادشاه جن و جن که توسط لی پیس در فیلم های هابیت بازی می کرد) و وود الف های وی در جنگ با اورک ها در جنگل های خود در حال جنگ بودند و در نهایت آنها موفق به اخراج آنها شدند. انسانهای دیل (شهری در پای کوه تنها) با موفقیت از الف ها موفق نبودند ، اگرچه به کمک کوتوله های اربور نیز کمک می کردند. لشکرهای سائرون به دیل حمله کردند و مدافعان آن را تحت الشعاع خود قرار دادند. انسانها و کوتوله ها به طور یکسان در کوه Lonely پناه گرفتند و اورک ها محاصره دروازه های آن شدند. هنگامی که یک حلقه نابود شد ، ارتشهای ترکیبی انسانها و کوتوله ها توانستند اورک ها را مسیریاب کنند ، اما قبل از کشته شدن پادشاه برند دیل و کینگ داین از ابیرور. اینکه بورومیر فقط یک خائن ضعیف بود بورومیر به زنگ نگاه می کند در آن زمان که شان Bean Boromir بازی می کرد ، او هنوز اعتبار مرگ در هر فیلم را به دست نیاورد ، اما یک موضوع مشترک قابل توجه دیگر در نقش هایش وجود داشت. بیشتر اوقات نه ، او یا یک خائن بازی می کرد (GoldenEye 1995) ، یک بی کفایت (The Field 1990) یا هر دو (Ronin 1998). بنابراین به یک معنا او برای Boromir عالی بود ، اما به عبارت دیگر او بدترین انتخاب بود زیرا این بدان معنی بود که شما فوراً می دانید که او قصد دارد اوضاع را فریب دهد. تالکین در رمان خود روشن می کند که بورومیر یک مبارز نجیب و قدرتمند است. او یکی از ماهرترین شمشیربازان در دوره کمک هزینه تحصیلی است...

احتمالاً قویترین در صحنه های نبرد ، او به استثنای آراگورن ، بهتر از بیشترین عملکردها را انجام می دهد. او ناقص است ، اما او عصبی نیست که پیتر جکسون در بورس به تصویر کشیده است.

بورمیر به جز آخرین موضع خود ، در صحنه های نبرد جکسون به سختی دیده می شود ، اما نسخه گسترده فیلم تعدادی صحنه و خط بریده را نشان داد که وی را در نور بهتر نشان می داد. در یک صحنه Lothlorien ، هنگامی که بقیه یاران خاموش هستند ، Boromir تنها کسی است که می تواند به Frodo برسد و خود را مقصر مرگ احتمالی گندالف نبیند. در پایان فیلم ، در حین بحث و گفتگو درباره اینکه چه کاری با حلقه انجام شود ، آراگورن در واقع مانند یک شوخی بیشتر از Boromir عمل می کند. شاید جکسون به سادگی عملگر بود و تصمیم گرفت که چون بورومیر در اولین فیلم زنده بماند ، او باید وقت بیشتری را برای کسانی که می گذرانند بگذارد.

این پاهای هابیت به طور نامتناسب زیاد است
پای هابیت

در بعضی مواقع این حقیقت غیرقابل انکار شد که پاهای هابیت - همراه با مویی و لزوماً مقاومت پذیر - به طور نامتناسب وسیع هستند. مثل اینکه اگر دلقک گرفتید و جادوی کفشهای دلقک او را به پاهای استراحت مو تبدیل کنید - این همان چیزی است که پاهای هابیت در فیلم ها به چشم می خورد.

حقیقت این است که تالکین هرگز چیزی در مورد پاهای هابیت به خصوص بزرگ ننوشت. در کتاب Fellowship of Ring نوشت که پاهای هابیت دارای "کف چرمی سخت" و "آنها در موهای فرفری ضخیم ، مانند موهای سرشان پوشیده شده است". او چیزی در مورد بزرگ بودن پاها ننوشت ، هرچند که توضیح می دهد که چرا سرگرمی ها پابرهنه می روند - زیرا ساختن کفش به اندازه کافی بزرگ و مناسب برای پایش در پاهای آنها بسیار کارآمد است و دیگر کسی مانند انجام دادن کار دیگر نمی تواند انجام دهد. غذا یا سرقت غذای همسایگان

شان آستین - که در اقتباس های پیتر جکسون ، سمگلی گیمگی را بازی می کرد - احتمالاً تعبیر وفادارتر را ترجیح می داد. در نمایش ویژه "یک روز در زندگی یک هابیت" در نسخه گسترده Fellowship of the Ring ، کارگردان پیتر جکسون فاش کرد که آستین - در زمان مورد نیاز برای اعمال پروتز پای هابیت - اذیت شد. اطلاعات شخصی وی از اینکه چند روز پروتزها در مقابل چند روز پا در عکس ها ظاهر می شد.

اینکه الف ها قرار است همه گوش و بور باشند
الف ها از هابیت

تا حدودی به دلیل استقامت پایدار The Lord of Rings ، الف ها یکی از اصلی ترین تخیل ها هستند و ظاهر بدنی آنها تمایل به پیروی از قوانین خاص دارد. همه آنها موجودات بسیار زیبا هستند و زن و مرد موهایشان به همان اندازه بلند و بلوند ورزش می کنند و گوشهای دلپذیری دارند.

تالکین هرگز ننوشت که موهای بلوند یک ویژگی غالب الفهاست. در حقیقت ، بسیاری از آنها - مانند الروند و ارون - موهای سیاه دارند. اگرچه لگولاس تقریباً همیشه به عنوان موهای بلوند به تصویر کشیده شده است ، اما تولکیان هرگز رنگ موهای خود را توصیف نمی کند. با این حال ، پدر لگلاس ، تراندویل ، یکی از معدود الف هاست که صریحاً به عنوان بور توصیف شده است. تالکین همچنین هیچ گاه چیزی راجع به مردان وروجک ها که موهایشان صاف و موهای طولانی دارند ، ننوشت ، به طوری که یک دسته از مردان و زنان جن در کنار هم مانند یک سری بازیگرانی هستند که منتظر یک استماع تجاری L'Oréal هستند.

در حقیقت ، باور کنید یا نه ، تالکین هرگز در هیچ یک از کتابهای خود ننوشت که گوشهای جن ها جالب توجه است. شاید او هرگز به این فکر نکند که آنها به عنوان نکته ای مورد توجه قرار گیرند ، یا شاید فکر کرده باشد که الف ها در افسانه و اسطوره مشترک بودند که جزئیات لازم نیست. صرفنظر از آن ، مگر اینکه کسی الف های تولکین را در حال پخت کوکی در درختان برای Keebler و یا اسباب بازی برای سانتا نشان دهد ، ما احتمالاً همه می توانیم قبول کنیم که آنها تاکنون برخورد خوبی در فرهنگ پاپ داشته اند و شکایت زیادی نداریم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۱
مهسا رسولی

چشم سائورون

بخشی از کاری که هر اقتباس فیلم با یک کتاب باید انجام دهد ، بیان صریح آن است. در حالی که کتاب ها مکان های مناسبی برای استدلال ها و استعاره ها هستند ، این کار این فیلم است که بصری همه چیز را هجی کند. پیتر جکسون نقش خود را هنگام بازگشت پادشاه بسیار جدی گرفت و منجر به یکی از تصورات غلط اصلی ما شد: اینکه سائورون یک چشم بزرگ است.

وقتی مخاطبان برای اولین بار سائورون را می بینند ، او یک مبارز برجسته در توالی نبرد فلاش بک در آغاز بورس حلقه است. با این وجود ، وقتی آنها بعد او را می بینند ، او ظاهراً چشم غول پیکر است ، آراگورن تصمیم می گیرد با دنباله جنگی درخشان ، در حالی که سام و فروود وظیفه خود را تمام کنند ، منحرف شوند. این چشم غول پیکر خلق شده مخصوصاً برای فیلم ساخته شده است و باعث می شود بسیاری از مردم فکر کنند که این سائورون است. با این حال ، نامه های خود تولکین روشن می کنند که سائورون با نابودی جسمی ، جسمی جسمی داشته است. چرا نامه های وی مجبور بودند این موضوع را روشن کنند؟ بدن جسمی سائرون به طرز شگفت انگیزی از رمان ها غایب است. بنابراین ، چشم غول پیکر تلاشی دست و پا چلفتی است که هر دو آنتاگونیست اصلی را مستقیماً وارد روایت کنند و نگاهی مراقبانه خود را به قهرمانان بکشند. با این حال ، اگر این چشم غول پیکر در واقع بازگشت پادشاه را تماشا می کرد ، به همان اندازه مخاطب در صحنه های دردناک خودش بسته خواهد شد.

آن آراگورن قدیمی نیست
آراگورن

با تشکر از Viggo Mortenson و چهره ای که هزاران فن را راه اندازی کرده است ، می توان سن آراگورن را از نظر ارزش دریافت کرد. از این گذشته ، او 43 سال داشت که Fellowship of the Ring بیرون آمد ، و به نظر می رسید که یک سنگر معقول برای یک جنگجو فصلی که هنوز می تواند ارکای ارکشی را لگد بزند ، باشد. با این حال ، شخصیت آراگورن قرار است در زمان ماجراجویی های آنها دو برابر از این سن باشد و این شخصیت قبل از گذشت مسالمت آمیز ، 210 سال عمر می کند. بینندگان چشم عقاب می توانند صحنه ای از دو برج حذف شده را بگیرند که در آن اووین بسیار گیج می شود وقتی آراگورن به او گفت که در کنار پدربزرگش در نبرد جنگیده است.

بنابراین ، این سن بسیار استثنایی چیست؟ آراگورن دقیقاً مانند مردان فانی نبوده است: او یک نومنوره و آخرین نفر از آنها بود. این زمانی بزرگترین نژاد مردان محسوب می شد تا اینکه آنها خدای خدای میانه ، اروو ایلوواتار را عصبانی کردند ، که سرانجام منجر به نابودی جزیره آنها ، به سبک آتلانتیس شد. با گذشت سالها ، بسیاری از آنها درگذشت و نژادشان همچنان رو به زوال گذاشت و آراگورن را به عنوان آخرین شماره خود قرار داد. این بخشی از تاریخ غم انگیز است که شخصیت اغلب او را تحمل می کند و بخشی از نگرانی های اوست که او ممکن است برخی از همان اشتباهاتی را که اجدادش انجام داده اند ، تکرار کند.

اینکه فرامیر از لحاظ درگیری داخلی است
فرامیر

فرامیر شخصیتی است که هوادارانش از تصویرگری فیلم او کاملاً اذیت شده اند. این امر به این دلیل است که منجر به این نوع فرض گسترده شد که فرامیر مانند Boromir Lite است. یعنی او فقط انسان فاسد و حریص دیگری است که مشتاق جلال و قدرت است و فقط در ساعت یازدهم نظر خود را تغییر می دهد. (آن سخنان سمجلی این کار را برای شما انجام خواهند داد.)

با این حال ، Faramir از کتابها نقطه مقابل قطب Boromir است. از طریق ترکیبی از بازجویی هوشمند و ناتوانی سام در بسته نگه داشتن دهان ، متوجه می شود که آنها سلاح قدرتمندی را علیه سائورون حمل می کنند ، موردی که برومیر برای بشر دوست داشت بسیار داشته باشد. و هنگامی که فرامیر کتابها این را می فهمد ، او فقط قول خود را برای کمک به سرگرمی ها تکرار می کند ، زیرا او نذر کرده بود. در حالی که تغییرات فیلم قابل درک است زیرا جکسون می خواست یک قوس سنتی به یک شخصیت تخت بدهد ، به این معنی که اکثر مردم از احساس فرمائی کمی فرار می کنند تا اینکه پدرش سعی می کند او را آتش بگیرد.

این اوین تنها دلیل مرگ جادوگر بود
اویین

یکی از قدرتمندترین و عجیب ترین پیشرفت های لحظه بازگشت از پادشاه ، و تکراری که با سرنوشت تکرار می شود ، زمانی است که اویین shieldmaiden با جادوگر-کینگ را شکست می دهد. جادوگر کینگ به دلیل پیشگویی از جن و گلففیندل جن ، کاملاً با اطمینان می گوید که "هیچ مرد زنده ای نمی تواند مانع من شود" ، در این مرحله Eowyn ، مبدل به عنوان یک جنگجو مرد ، نشان می دهد که او زن است و او را در چهره خنجر می زند. این یک لحظه قدرتمند است ، اما تصور غلط هنگامی رخ می دهد که مردم معتقدند که او تقریباً تمام وزنه برداری را انجام داد. معلوم است که مبارک هابیت حداقل نیمی از قتل را به اشتراک می گذارد ، اگرچه او احتمالاً راهی برای دانستن اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد ندارد.

قبل از آنکه اووین به سکته مغزی قاتل کننده قاتل خود وارد شود ، تماشاگران می بینند که Merry با تیغ خود مضراب جادوگر را می چاقد. فیلم ها به اهمیت این تیغه ها توجه داشتند و آراگورن آنها را به راحتی در Weathertop بیرون می کشید. با این حال ، این کتاب ها روشن کرده اند که تیغه مریم توسط Dunedain (آن دسته رنجرزهایی که آراگورن با آنها می گذرد) جعل شده است ، سالها پیش با دلربایی های جادویی که مخصوص آسیب رساندن به جادوگر-کینگ ساخته شده بود. بنابراین ، با آنچه اتفاق می افتد ، Merry Witch-King را با یکی از تنها سلاح هایی که می تواند به او آسیب برساند ، چاقو می کند ، و در را برای Eowyn باز می کند تا نبوت را کامل کند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۰
مهسا رسولی

ارباب حلقه ها یک پدیده فرهنگی تمام عیار است. کتابهای محبوب و محبوب دهه های متمادی با انتشار Fellowship of the Ring در سال 2001 در یک حس بین المللی فرهنگ پاپ منفجر شدند. سه گانه اصلی فیلم ها با سه گانه بسیار ضعیف تر فیلم های هابیت دنبال می شد ، و سر و صدای مداوم وجود دارد که یک پیروزی است. فیلم Silmarillion ممکن است روزی نور روز را ببیند. به دلیل وجود این همه مواجهه با فرهنگ پاپ ، برای مردم آسان است که فکر کنند همه چیز را می دانند در مورد حلقه ها ، الف ها و اورک ها بدانند. با این حال ، اگر پیتر جکسون حلقه ای را بر روی آنها بگذارد ، بعضی از حقایق پنهانی درباره این سریال نمی تواند پنهان شود.

این سرگرمی ها یک مسابقه ضعیف هستند
هابیت

شاید بزرگترین تصور غلط در مورد جهان سرزمین میانه این باشد که سرگرمی ها به عنوان یک مسابقه بسیار ضعیف هستند. خوانندگان و بینندگان مطمئناً می توانند لحظات قهرمانانه فردی را از سرگرمی هایی چون Bilbo و Frodo مشخص کنند ، اما این موارد معمولاً به عنوان نمونه های استثنایی از شخصیت های استثنایی رد می شوند. یعنی واقعاً به این سرگرمی ها تصور نمی شود که دیگر یک نمایش صادقانه از تمام نژادشان نسبت به بورومیر از بشریت باشد.

با این حال ، واقعیت این است که سرگرمی ها می توانند کاملاً محکم و کاملاً شدید باشند. این امر در بخش اصلی «بازگشت پادشاه» مشهود است که در واقع از اقتباس سینمایی حذف شده است. رویداد مورد نظر Scouring of the Shire نام دارد و شامل پیچ و تاب عجیب عجیب و غریب است که در آن سارومان با قدرت ، گروهی از روس ها را به سمت سوء استفاده سوق می دهد. با بازگشت Frodo ، سام ، Merry و Pippin به خانه ، آنها می یابند که انسانها سرگرمی ها را به زیر سکونت گاوی کرده اند. با این حال ، تحت رهبری قهرمانان ، بقیه سرگرمی ها قادر به رهایی انسانها هستند. در حقیقت ، هنگامی که 100 انسان برای تلاش برای احیای شایر تلاش می کنند ، 70 نفر از آنها در جنگ با سرگرمی ها کشته می شوند ، بسیاری از آنها توسط محورها کاهش می یابند (در اختیار افراد کمتر از نیمی از قدشان است) زیرا آنها سعی می کردند از صخره های اطراف خود صعود کنند. بانک ها. پس چرا پیتر جکسون این مسئله را از فیلم hit خود حذف کرد؟ این امکان وجود دارد که جهان زیر وزن یک پایان دیگر که به آن فیلم اضافه می شود فروپاشی کند ، بنابراین سرگرمی ها یک پایان شاد سنتی تر به دست می آورند.

این سام یک فشار کمدی است
سامیزل

یکی از تصورات غلط در مورد Lord of Rings این است که Samwise Gamgee چیزی بیش از منبع کمدی کمدی نیست. بسیاری از این موارد را می توان در پای خزنده شان آستین گذاشت ، که بسیاری از جذابیت های کمدی را در عملکرد وی به عنوان اولین بار در مورد سرگرمی هابیت قرار داد. و در حالی که درست است که سام هر از گاهی لحظات شجاعانه ای دارد ، اما بیشتر او را به خاطر دعوا با گولوم ، دادن سلوک های گریه کننده به یاد می آورند و جمله آرام و ارزشمند حرکت آرام او "سهم بار است".

با این حال ، بدترین لحظه Samwise Gamgee لحظه ای است که از دست دادن آن بسیار آسان است. در حقیقت ، بیشتر مردم از آن غافل هستند. وقتی سام فکر می کند که Frodo توسط شلوب عنکبوت غول پیکر کشته شده است ، او حلقه را از او آزاد می کند ، احتمالاً برای ادامه تلاش آنها. وقتی فهمید که فردو زنده است ، به او کمک می کند تا دوست خود را نجات دهد و سپس حلقه را به Frodo برگرداند. چرا این یک معامله بزرگ است؟ تقریباً هیچ مورد دیگری از حلقه آزاد شدن توسط کسی به غیر از تام بمبادیل وجود ندارد. به یاد داشته باشید ، هنگامی که بیلبو در ابتدای کار سه گانه این کار را انجام می دهد ، بسیار زیاد است و او فقط با گاندالف قادر به انجام این کار است. و در پایان داستان ، گولوم ناخواسته روزی را نجات می دهد که او آن را از Frodo تیز می کند ، زیرا همانطور که معلوم می شود ، Frodo نتوانسته است خود را به راحتی حاضر کند. با این حال ، سمگولد بدون جادوگر یا هرگونه اعتراض به جز وفاداری محض به دوست خود انجام می دهد.

اینکه آنها فقط می توانستند به موردور پرواز کنند
عقاب های غول پیکر ارباب حلقه ها

یک انتقاد رایج از ارباب حلقه ها این واقعیت است که گاندالف نه تنها برخی از آن پرندگان غول پیکر را برای انتقال یاران به موردور احضار نکرد. حقیقت این است که استفاده از عقابهای بزرگ از این راه هرگز گزینه ای نبود.

اول ، هیچ دلیلی برای فکر کردن وجود ندارد که سائرون آماده دشمن برای رسیدن به موردور از هوا نیست. هیچ راهی به موردور بدون کنترل باقی مانده است. فرض اینکه او هیچ راهی برای تشخیص و مقابله با هرگونه حمله از آسمان نداشته است ، مضحک است. ناگفته نماند که این احتمال وجود دارد که با گذشت زمان که یاران از ریوندل خارج شوند ، نازگل احتمالاً در حال پرواز بوده است.

دوم ، و از همه مهمتر ، این فرضیه ناقص است که گاندالف می تواند عقاب بزرگ را به خواست خود احضار کند. گندالف عقاب بزرگ را احضار نکرد. آنها به خواست خودشان آمدند. تالکین اغلب حیوانات را در داستانهای خود به تصویر می کشد که به همان اندازه انسان از نعمت برخوردار است. از زمان اولین حضور Eagles بزرگ در The Hobbit ، تالکین اظهار داشت که Eagles Great بیشتر چیزهای دو پا را دوست ندارند و بندرت با آنها درگیر می شوند. آنها به گاندالف احترام می گذاشتند و گهگاه به او کمک می کردند ، اما آنها هرگز به دستور او نبودند. بخشی از آنچه که در مورد ظاهر آنها در نبرد سیاه دروازه بسیار چشمگیر است این است که ، به همان اندازه که نمی توانند مردم را تحمل کنند ، اهمیت نبرد را می شناسند ، بنابراین آنها نشان می دهند

بله

اینکه سفر به والینور تقریبا غیرممکن است
والینور

یکی از مواردی که فیلم Return of King به طور کامل از آن منتقل نمی شود ، اهمیت سفر با قایق است که فرودو و بیلبو در پایان فیلم از آن استفاده می کنند. آنها در محل های خاکستری خاکستری واقع شده اند ، جایی که الف ها کشتی ها را می سازند تا الف های دیگر را به والینور بفرستند. والینور چیست؟ از آن به عنوان بهشت ​​در سرزمین میانه فکر کنید ، مکانی که خدایان سرزمین در کنار فرزندان جاودانه خود ، الف ها قرار دارند. به همین ترتیب ، عمدتاً توسط الف ها سکونت دارد ، اما آنها برای اینکه همه حلقه های بازمانده از بین بروند ، استثنا می کنند. بنابراین ، Frodo ، Bilbo ، و در نهایت سام بازدید Valinor.

بر اساس همه اینها ، به نظر می رسد ورود به این بهشت ​​خاکی ، بیگانه بسیار دشوار است. خود شخصیت ها حتی به این موضوع اشاره دارند ، غالباً دلالت بر این دارند که پس از آخرین الف ها به خانه رفته اند که راهی برای دیدن دوباره آنها وجود نخواهد داشت. با این حال ، یادداشت در ضمیمه های بازگشت پادشاه یک واقعیت جالب توجه است: لگولاس به سادگی یک قایق برای مسافرت در آنجا می سازد ، و او شریک زندگی خود را Gimli می گیرد. این پاورقی با جزئیات کمی پراکنده است ، اما به این معنی است که هر کسی که می تواند یک قایق بسازد یا بخرد ، می تواند سرانجام به سرزمین های Undying سفر کند ، که یک اشتباه در اندازه کلمب است و فقط منتظر است که اتفاق بیفتد.

از دست دادن حلقه منجر به پیری فوری می شود
فردو

تصور غلط دیگر درباره ارباب حلقه ها که می توان تمام فیلم ها را مقصر دانست این است که از دست دادن حلقه منجر به پیری فوری می شود. این با تقابل شدید جوانان نسبی بیلبو در ابتدای فیلم اول وقتی که او در حال جشن 111 سالگی است ، و ظاهر بسیار سالخورده او هنگام مواجهه با وی در ریوندل نمایشی می شود. اکنون ، فیلم ها عمداً در مورد زمان بندی مهجور هستند ، اما کتاب ها به ما می گویند که 17 سال بین آن جشن تولد و تلاش Frodo می گذرد. در آن زمان ، بیلبو ظاهراً چند دهه پیر شده است. تا وقتی که در پایان بازگشت پادشاه ظاهر می شود ، او حتی پیر تر به نظر می رسد و خیلی آهسته حرکت می کند چون بدن او اکنون سن خود را انجام می دهد.

با توجه به همه این سرنخ های تصویری ، تنها نتیجه گیری ظاهراً این است که در حالی که یک حلقه پیر شدن تحمل خود را به حالت تعلیق در می آورد ، از دست دادن آن منجر می شود که بدن بلافاصله شروع به گرفتن کند: بی صدا بودن ، بیلبو به نظر می رسد که می تواند هر لحظه از دنیا برود. سوار شدن به پناهگاه های خاکستری. با این حال ، این به طور متعارف برعکس حقیقت است و ما این را به دلیل گولوم می شناسیم. گولوم در زمان فوت خود به 600 سال فشار آورد و تا زمانی که اتفاق افتاد بیش از 60 سال بدون حلقه بود. با وجود این ، او به اندازه کافی جاسوسی است که بتواند در تمام موردور و پشت ، صعود کند و سام و فروود را کشتی بگیرد و به طور کلی ماجراجویی آنها را مختل کند. این به هیچ وجه با ظاهر بدنی بیلبو افزوده نمی شود. اگر از دست دادن حلقه منجر به بالا رفتن سن بدن شود ، گولوم باید قبل از اینکه توسط سائورون شکنجه شود و از شایر آگاهی داشته باشد ، به خوبی گرد و غبار کند.

آن الف ها در عمق هلم بودند
الف های ارباب حلقه ها

در میان هواداران دیوارد ارباب حلقه ها ، چهار کلمه وجود دارد که تقریباً تضمین شده است تا عصبانیت کور را در آنها تحریک کند: "الف ها در هلم ژرف". البته این بخش عمده ای از اوج فیلم The Two Towers بود که شرکت کوچکی از الف ها برای کمک به انسانهای محاصره شده به دور زدند و میزبان کل اورکهای مهاجم بودند. و از آنجا که اینها اقتباسی از مجموعه کتابهای محبوب است ، بسیاری از مردم می دانند که این موضوع در کتاب ها نیز وجود دارد.

این واقعه نه تنها در کتابها نبود بلکه در کتابها نیز به طور عادی غیرممکن بود. پیتر جکسون با نشان دادن مخاطبان لحظه ای مهم در تاریخ سرزمین میانه ، تصمیم جسورانه ای برای شروع اقتباس های فیلم خود گرفت: انسان ها و الف ها در کنار هم ایستاده اند تا سائرون را شکست دهند. این نکته قابل توجه بود فقط به این دلیل که آنها سائرون را شکست دادند بلکه به این دلیل که آخرین اتحاد بین این دو مسابقه بود. آنها بازگشتند و هرکدام کارهای خود را انجام دادند و با گذشت زمان که وقایع اصلی طرح مدرن در حال وقوع است ، الف ها در برجستگی از سرزمین میانه محو می شوند. به یاد داشته باشید ، این در واقع یک نکته اصلی است که Elrond بزرگ ، مهم ، تیمی از انسانها ، سرگرمی ها ، کوتوله ها و یک جادوگر را جمع کرده و تنها یک جن در آن حضور داشته است. قرار است الف ها این دنیا را پشت سر بگذارند و اجازه دهند مسابقه های فانی با مشکلات خود کنار بیایند ، بنابراین حضور در رشته های الف در Helm's Deep یک موضوع اصلی کل سریال را نقض می کند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۲۹
مهسا رسولی

اوما تورمن مطمئناً نگاه فانتزی بالایی نسبت به او دارد. تصور این بازیگر را به عنوان گالادریل (بانوی جنگلهای لوتلورین ، که در نهایت توسط کیت بلانشت به تصویر کشیده شده است) آسان است ، اما این بخشی نیست که پیتر جکسون برایش در ذهن داشت. کارگردان می خواست که تورمن بازی کند در ایون ، همان شخصیتی که به کیت وینسلت نزدیک شد. تورمن همچنین این بخش را به پایین برگرداند ، اگرچه برخلاف وینسلت فقط مسئله زمان نبود. او و همسرش اتان هاوک به تازگی هنگامی که این پیشنهاد ارائه شده بود ، از دختر اولشان مایا هاوک (چیزهای غریبه) استقبال کرده و با انتخاب دشوار ، مادر جدید را معرفی کردند.

در پایان ، تورمان تصمیم گرفت خانواده را در اولویت قرار دهد و تعصبات جکسون را رد کرد ، هرچند بعداً اعتراف کرد که این تصمیم هنوز او را تعقیب می کند. او در سال 2008 به MTV تأیید کرد: "بله ، از من سؤال شد." این فقط در لحظه اشتباه من را گرفت. ای کاش این کار را کرده بودم. اوه ، من واقعاً آرزو می کنم که توانسته باشم آن وضعیت را بدست آورم ، و شاید من باید داشته باشم ، اما من در آن زمان نمی توانستم. " هنگامی که تقریباً یک دهه بعد در استیشن کولبر با استفان کلبرت ظاهر شد ، ستاره Kill Bill اعتراف کرد که رد کردن Lord of the Rings "یکی از بدترین تصمیم ها" در کل حرفه او بود. وی به کولبرت گفت: "من فرزند اول خود را داشتم و نمی دانم که من کمی خانه داری بودم." "این قطعاً پشیمان است."

ایتان هاوک
اتان هاوک کریگ باریت / گتی ایماژ

در یک مرحله ، تیم و همسران و اوما تورمن و اتان هاوک به نظر می رسید که در "Lord of the Rings" با هم حضور پیدا کنند ، در حالی که دومی تأیید حضور وی در جشنواره فیلم تورنتو را تایید کرد. هاوک نه‌تنها فاش کرد که وی در نقش برادر کوچکتر برومیر ، فرامیر بازی خواهد کرد (نقشی که سرانجام به بازیگر استرالیایی دیوید ونهام رفت ، که ظاهراً ظاهراً ظاهراً شان ظاهراً این توافق نامه را پلمپ کرد) ، وی همچنین به این حقیقت اجازه داد که شخصیت حماسی تالکین توهم بمبادیل را حمایت کند. برش از فیلمنامه. این بازیگر در ادامه ادعا کرد که از کودکی طرفدار سریال تولکین بوده است.

با وجود هیجان آشکارش ، هاوک از تصویر بیرون کشید. شاید ترک همسرش در خانه برای مراقبت از دختر تازه متولد شده خود پس از قطع شدن بخشی از همان فیلم ، گزینه ای برای این بازیگر نبود ، که پدر و مادر را آنقدر جدی می گیرد که از او الهام گرفته تا کتابی بنویسد. همسر سابق وی اعتراف کرده است که از رد پروردگار حلقه ها پشیمان است ، اما آیا هاوک همین احساس را دارد؟ او به صراحت نگفت که آرزو دارد نقش فرامیر را بر عهده بگیرد ، اما وقتی در سال 2018 با Variety نشست ، فاش کرد که او هنوز منتظر لحظه بزرگ فیلم بزرگ خود است. هاوک گفت: "قبل از مرگ ، من واقعاً دوست دارم یک نمایش معنادار را در یک فیلم واقعاً تجاری ارائه دهم."

لوسی بی قانون
لوسی بی قانون آسترید استویارز / گتی ایماژ

یکی دیگر از زلاندندرهای جدید که پیتر جکسون در لیست دلخواه خود در سرزمین میانه قرار داشت ، لوسی لاولال بیشتر به خاطر بازی در نقش بسیار محبوب Xena: Warrior Princess شناخته شده است. به نظر می رسید این بازیگر زن مناسب و بی نقص است - او تجربه فانتزی و نوع ویژگی های بی عیب و نقصی داشت که گالادریل در رمان ها به آن مشهور است - اما به معنای این نبود. بی قانونی هنگامی که جکسون در مورد این نقش به او نزدیک شد ، باردار شد ، و کارگردان به وضوح نتوانست Lord Lord of the Rings را به او بفروشد ، زیرا فراموش کرد که برای استماع شرکت کند.

در مصاحبه ای در سال 2003 با مجله Hot Celebs ، Lawless فاش کرد که وی همچنین فرصتی برای حضور در حق انتخاب Fox's X-Men (2000) در آن زمان را رد کرد ، با وجود اینکه می دانست احتمالاً در لیگ های بزرگ شلیک دیگری نخواهد کرد. وی گفت: "شما می دانید چه اتفاقی می افتد؟ تا زمانی که من آماده ام و می خواهم یک قرارداد چند ساله انجام دهم ، آنها مرا نمی خواهند." "اما چه کاری می توانم انجام دهم؟ من کارهای بزرگ را رد کردم. اگر فرزندانتان بدبخت باشند ، ارزش آن را ندارد." پیش بینی او به حقیقت پیوست ، و گرچه Lawless هنوز هم در حال حاضر کار می کند (او در سریال جنایی استرالیا با بازی My Life Is Murder در سال 2019 بازی کرد و یک ملکه Aeosian را در دو قسمت 2020 جنگ ستارگان ابراز کرد: مقاومت) حرفه او اگر می توانست متفاوت باشد اگر او موافقت کرده بود که دوشیزه دخترانه الف را به تصویر بکشد.

کوین کانوی
کوین کانوی پل هاواتورن / گتی ایماژ

معروف به نقش های خود در سام رئیمی وسترن سریع و مرده (1995) و دوولوژی جنگ داخلی ران ماکسول (1993 گتیسبورگ 1993 و خدایان و ژنرال های 2003) ، کوین کانوی بومی نیویورک به صراحت می پذیرد که در زندگی حرفه ای خود چندین چرخش اشتباه انجام داده است ، اگرچه شانس بازی پادشاه تئودن در فیلم ارباب حلقه ها را رد می کند و این "یکی از اشتباهات بد" برای او به حساب می آید. این بازیگر با صحبت از جادوگری علمی تخیلی که اکنون غیرقانونی است ، گفت: اگرچه تئودن "یک بخش فوق العاده" برای ارائه بود ، اما او نتوانست با برنامه فیلمبرداری سوار شود ، که به نظر وی کمی بیش از حد بود.

وی یادآوری کرد: "آنها می خواستند من به مدت شش هفته در ژانویه به نیوزلند بروم و بعد به خانه بروم ، سپس دوباره به مدت شش هفته دیگر برگردم ، سپس دوباره به خانه بروم و بعد دوباره به مدت سه ماه دوباره بیایم." "گفتم ،" اوه

! شخصیت در دو فیلم است. ارزشش را نداشت او چند صحنه خوب دارد ، اما بقیه همه با زره و وسایل می جنگند. شما می توانید یک بدلکاری را انجام دهید. "Conway از این پروژه بیرون کشید ، اما این تصمیم آسانی نبود." من واقعاً از این کار رنج بردم. "نقش تئودن با رفتن برنارد هیل به پایان رسید ، در حالی که Conway به زمین نشست. بخشی که یک حاکم متفاوت بازی می کرد - او پادشاه لئو در بمب باکس آفیس به رهبری مارتین لارنس بود و امروزه به عنوان راوی و هنرمند صداپیشه فعالیت می کند.

آلیسون دودی
آلیسون دودی آلبرتو E. رودریگز / گتی ایماژ

اگر نه برای یک بارداری ناخوشایند دیگر (حداقل در مورد پیتر جکسون) ، آلیسون دودی احتمالاً در این مرحله یک نام خانوادگی است. این بازیگر ایرلندی که به خاطر بازی در نقش اغواکننده نازی دکتر السا اشنایدر در سال 1989 در ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی شناخته می شود ، اولین کسی بود که با توجه به پل سیمپسون "راهنمای خشن" ارباب حلقه ها "به نقش ایووین پیشنهاد شد. بنا به گزارش ها ، در سال 1993 وقتی برنامه اقتباس از ویژگی های Lord of Rings که هرگز به نتیجه نرسید ، برنامه ریزی شد و نقش جادن را دوست داشت ، به نقش آفرینی اختصاص داد. این بازیگر به تازگی دختر دوم خود را به دنیا آورد که کارگردان به او نزدیک شد ، اما او خانواده جوان خود را بر عهده بانوی روهان گذاشت.

هنگامی که دودی به بازیگری بازگشت ، یک دهه در تلویزیون کار کرد و دارای درام های پزشکی ایرلند ، کلینیک و کمدی کمپ تابستانی Beaver Falls بود. وی در سال 2012 هنگامی که همسرش ، بازرگان آفریقایی جنوبی ، داگلاس دی یاجر ، در اثر حمله قلبی مشکوک در هنگام تعطیلات به ایتالیا درگذشت ، با یک ضربه ناگوار روبرو شد. Doody در سال 2014 با درام گانگلاند انگلیسی دوباره بازی کرد و ما هنوز راه قدیمی را می کشیم ، اما با منتقدین انگلیس خوب پیش نرفت. او در سال 2017 در یک بازی علمی تخیلی به نام بخش 19 بازی کرد که خیلی بهتر از آن استفاده نکرد - این فیلم دارای رتبه 8 درصدی کم نظیر در روتین گوجه فرنگی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۲۸
مهسا رسولی